love 300x225 - از حال من خبر نداری

 عشق بها دارد … من و تو بودیم و یک دریا عشق … حالا من هستم و یک دنیا اشک … اری عشق بها دارد ! 

 

خیلی ها نفرین میکنن … تلافی میکنن… اما نه … نفرین من … الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره … تلافی من …. میرم تا به اون برسی … سره راهت نباشم … راستی … قد من دوست داره …؟ 

 

 زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم….تو نیز به من آموختی چگونه دوست بدارم اما به من نیاموختی که چگونه تو رو فراموش کنم 

 

: میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم. می دانی چرا؟ چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار است ولی در عین حال دلپذیر هم هست ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید . پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری

  • 20 ژوئن 2010
ادامه مطلب

e pray6 186x300 - دوستت دارم  خدا

خدایا!کاش آنقدر بزرگ بودم که می توانستم دستهای تو را که برای

 

 دوستی دراز شده بود بگیرم،لمس کنم و ببوسم!کاش دستهای تو لمس

 

کردنی بود

 

کاش می توانستم سرم را در آغوش تو که مهربانتر و گرمتر از آغوش مادر

 

است بگذارم و زار زار گریه کنم؛برای خودم،برای تمام کارهای بدی که کردم

 

،برای تمام شبهایی که با ستاره های آسمانت قهر بودم؛ برای تمام

 

وقتهایی که یادم رفت آسمان آبی است. که یادم رفت شقایق چه رنگی است؟

 

خدایا! مرا ببخشای به خاطر همه ی روزهایی که پروازنکردم و مثل

 

کبوترهای تو در آسمان آبی تو اوج نگرفتم؛غرق نشدم و گم نشدم

خدایا! دستم را بگیر! اگرتو نگیریشان، من می افتم، می شکنم و می میرم

خدایا! دوستت دارم.آنقدر که…اصلا چرا بگویم؟! خودت بهتر می دانی

پس

 شب به خیر خدای مهربان من

: بگذار باز هم بگویم

دوستت دارم ؛ دوستت دارم ؛ دوستت دارم

  • 19 ژوئن 2010
ادامه مطلب

tn IaMYRL1275487189 - خسته ام

از روز گار و گردش ایام خسته ام

 

از  آسمان  و آبی آرام  خسته ام

 

 

از بوستان و مثنوی و شعر رودکی

 

حتی من از رباعی خیام  خسته ام

 

 

از جرو بحث حافظ و نیما و شعر نو

 

از شیشه شراب و لب جام خسته ام

 

 

از حالت کمان و سیاهی زلف یار

 

از بی وفا نگار گل اندام خسته ام

 

 

از داستان لیلی و مجنون عامری

 

از بیستون و تیشه نا کام خسته ام

 

 

از مستحب و واجب و از کار نیک و بد

 

من از حلال و شبهه و دشنام  خسته ام

 

 

بیزارم از دو رویی و عشاق و نامدار

 

حتی من از تفکر و اوهام  خسته ام

 

 

از فلسفه نجوم ریاضی و علم طب

 

از هر چه علم و عالم بد نام خسته ام

 

 

من از بهار و بوی گل و رنگ سرخ عشق

 

از  روی  ماه  و  ساقی  گلفام  خسته ام

 

 

دیر ی است لب ز شکوه فرو بسته ام ولی

 

از  هر  چه   آفتاب  لب  بام   خسته ام

 

  • 19 ژوئن 2010
ادامه مطلب

بار پروردگارا …

چگونه شکر کنم تو را

چه سرایم که لایق سنایت باشد

و چه بنالم که ادله جفایم باشد

محبوبم …

دست محبتت به سرم و چشم نگرانم بر درگهت

تو بودی و خواهی بود همراه همیشه ام

از نبودم تا انتهای بودنم

و نخواهم بود بی وجودت

و نخواهم زیست بی امیدت

چه گویم که حرف دل را گاه نمیتوان گفت

خود بستان دلم را و بر درگهت بگذار

که با اشک دیده عرش کبریایی ات را ترنمی دگر بخشم

و چه دوست میدارم این باریدن را

…خدایا ابر دلم فقط به هوای تو بارانی شود

و به مرزعه امید تو ببارد

که جوانه عشق را جز این امیدی به روییدن نیست

معشوقم ….

عاشقانه می پرستمت

{{ایاک نعبد و ایاک نستعین}}

فقط تو را میپرستیم و از تو یاری میجوییم .

  • 19 ژوئن 2010
ادامه مطلب

تیغ عشقت تو دستمه

اسم نازت رو لبمه

شاهرگمو میزنم

دریای خون لباسمه

 

خون تو ،  تو رگهای من

جون تو ، تو پاهای من

دارم میام پیشت گلم

صبوری کن دنیای من

 

خون ، انگشتامو حلقه زد

مــــــرگ ، لبامو بوسه زد

جونم آهسته پر کشید

شوق چشامو حلقه زد

 

دارم میام فدات بشم

هم آغوش شبات بشم

تنهایی تموم شد ، عزیزم

چیزی نمونده مات بشم

 

یکی دوبار صدات زدم

سر به دل دریات زدم

اومدی آروم از آسمون

بوسه ای رو چشات زدم

 

اگه  میدونستم عزیزم

اینقدر آسونه پریدن

جای سر به دیوار زدن

شاه رگمو میبریدم

 

  • 19 ژوئن 2010
ادامه مطلب