خدایا کفر نمی‌گویم،
__________________
سربلندی در خشک کردن قطره اشک است نه در جاری ساختن سیل خون
————————————————
King Of Love

پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…

به این پست چند ستاره میدهید ؟ رای بدید
[کل: 1 میانگین: 2]
موضوع: عشق خدا
  • 8 ژوئن 2010
مطالب مشابه
دیدگاه بگذارید 1

  • آواتار کاربر <a href='http://fuzzy1heart.blogfa.com/' rel='external nofollow ugc' class='url'>fereshteh</a>
    fereshtehمهمان
    2010-06-09

    دادا آ÷ت نازه ولی خدا رو چرا جای بنده بزاریم.؟
    شوخی کردم آ÷ت خیلی قشنگه.

    پاسخ