به تنهایی رسیدم !

به آن اوجی که در یک فرد تنهاست

– به آن هم من رسیدم !

حقایق آمد و رفت

گذشت و قصه شد در دفتر من

تمام قصه هایی

که روزی روزگاری

چه پنهان بود و تنها

– میان قلب و مغزم !

نوشتن هم دگر بر روی زخمم

نمانده مرهمی بر دردِ این تن

چه تنها و چه تنهایی ِ سختی !

غمِ دل عاشقانه رویِ دل ماند !

چه عشقی روزگاری در دلم بود !

چه عشقی

– آتشی

در قلب من بود !

نمی دانم چه شد کز من جدا شد؟؟

به این پست چند ستاره میدهید ؟ رای بدید
[کل: 0 میانگین: 0]
  • 9 ژوئن 2010
مطالب مشابه
دیدگاه بگذارید 0