به سلامتی اولین زن شوهرداری که عاشقش شدم!
.
.
.
مادرم رو میگم!
گفته بودم که بیایی و ببینی گل نرگس پژمرد
و ببینی همه شب غرق سکوتم بی تو
ناله ام هیچ بجایی نرسید!
من پر از افسوسم
غرق سکوتم بی تو…
کنار ِ پنجره سیگار می کشید …
خسته بود ….
آنقدر خسته که یادش رفت بعد از آخرین پُک ،
سیگار را به پایین پرت کند …
نه خودش را …
دیـر آمدی باران
…
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم . . .
داروخانه ها را بیهوده نگردید
درمان ندارد
درد را از هر سو که بخوانی درد است
آینه « نامرد » را « درمان » می کند
و درد
… همچنان درد است…
وقتی دلتنگ میشوم تو را در میان اشکهایم می بینم ولی اشکهایم را
پاک می کنم
تا کسی تو را نبیند …..
اگر امروز خواستی و نتوانستی ، که معذوری … ولی اگر روزی توانستی و نخواستی ، منتظر روزی باش که بخواهی و نتوانی
روزهــــای خـوبـی کـه در راه بـودنـد یــا ســقــط شــدنــد یــا مــرده بــه دنــیــا آمــدنــد…
همه چیز را می توان حاشا کرد ،
جز عطر آنکه دوستش می داری…
گفتی نفرین میکنی ؟
گفتم نه …فقط از خدا می خواهم که هیچ کس اندازه من دوستت نداشته باشه….
خدایا هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن که به هر بی لیاقتی بگه ” عشقم . . . ! ! !
آنقدر دل اتم پر بود که با شکافتنش دنیایی لرزید ،
دل من نیز پر بود ، وقتی شکست ، سکوتی کرد که به دنیایی می ارزید
حماقت یعنی مـن
چه ساده لوحانه ” پایه ” شده بودم …
برای خیال ات
که ” تخت ” شود
لطفا برای حمایت از ما سایت ما را در سایت یا وبلاگ خود لینک کنید
اگر تمایل به خواندن داستان دارید به وبلاگ دریای درون بیایید و داستان “سفربه ماورای خیال” را مطالعه کرده و با نظرات سازنده خود ما را یاری کنید.
سفر به ماورای خیال از تخیل خواننده خود کمک می گیرد و به این شکل پیام آموزنده ای را به خواننده می رساند.
عشوقه ام عاشق منم زان در پیت دیوانه ام در بی کسی بی صحبتی بی هم نفس افسانه ام
نالان مکن چونش بگو در پر غمی مستانه ام مستم ز تو ای جان پناه از درد تو خمخانه ام
تا کی گریز از من کنی کامی بده جانانه ام حسرت در این دریای دل تا پر کنی پیمانه ام
خیلی زیبا و تکان دهنده بود…