عارف قزوینی، شاعر و ترانه سرای مشهور دوران مشروطه، دلباخته افتخار السلطنه دختر ناصرالدین شاه بود.

cqmrrmsghjwoxr1sk9n - ماجرای عشق عارف قزوینی به دختر ناصرالدین شاه

عارف قزوینی به خاطر همین دلدادگی، تصنیف زیبای «افتخار آفاق» را به نام وی می‌سراید:

ادامه ی مطلب رو از دست ندهید

  • 2 آوریل 2011
ادامه مطلب

عشق یعنی راه رفتن زیر باران

عشق یعنی من می روم تو بمان

عشق یعنی آن روز وصال

عشق یعنی بوسه ها در طوله سال

عشق یعنی پای معشوق سوختی

عشق یعنی چشم را به در دوختن

عشق یعنی جان می دهم در راه تو

عشق یعنی دستانه من دستانه تو

عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو

عشق یعنی می برم تا اوج تورو

عشق یعنی حرف من در نیمه شب

عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب

عشق یعنی انقباض و انبساط

عشق یعنی درده من درده کتاب

عشق یعنی زندگیم وصله به توست

عشق یعنی قلب من در دست توست

عشق یعنی عشقه من زیبای من

عشق یعنی عزیزم دوستت دارم

یادم باشد امید کسی را از او نگیرم،شاید تنها چیزیست که دارد
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد معجزه قاصدک ها را باور داشته باشم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کسی فقط به دست خودش باز می شود
یادم باشد قلب کسی را نشکنم
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد
یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم
مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست
یادم باشد که ادم ها همه ارزشمندند و
همه می توانند مهربان و دلسوز باشند
به امید دیدار

  • 13 مارس 2011
ادامه مطلب

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که سراغش ز غزلهای خودم می گیری

به همان زل زدن از فاصله دور به هم

یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو

به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت

به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش

می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

love,rain,rainy,rose,%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86,%D8%B1%D8%B2 56b47744a92d4e51de216abfc35f8a73 h - «عاشقی-جرم-قشنگی-ست»

آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده

بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش

می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست

پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش

عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود

آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است

و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی

عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

بهروز یاسمی

  • 14 جولای 2010
ادامه مطلب

4d4731d1b66d4eb29d6d -    تا حالا شده....

شده تا حالا دلت همچین بگیره که ندونی به کجا پناه ببری؟
شده تا حالا تمام وجودت اشک باشه

شده تا حالا…

شده تا حالا دلت همچین بگیره که ندونی به کجا پناه ببری؟
شده تا حالا تمام وجودت اشک باشه؟
شده تا حالا دوست داشته باشی یه ثانیه دیگه هم نفس نکشی؟
شده تا حالا دنیا به این بزرگی بشه برات قفس؟
شده تا حالا تا اعماق وجودت بخوای داد بزنی؟
شده تا حالا با تمام احساست از زندگی بدت بیاد؟
شده تا حالا نتونی به کسی اعتماد کنی؟
شده تا حالا همچین کم بیاری که مرگ تو از خدا بخوای؟
شده تا حالا از اونی که دوسش داری بخوای بگذری؟
شده تا حالا اسم مرگ برات زیبا باشه طوری که همون موقع تمام نیازت مرگ باشه؟
شده تا حالا اه بسه …. !

دیگه خسته شدم از این شده ها از این همه تکرار
راسته تکرار تا ابدیت
اما خدایا به فکر جثه بنده خودش هم باید باشه
شاید من نوعی نتونم تحمل کنم
این همه سختی
این همه زجر رو تحمل کنم
چرا بعضی وقتها خدا به ما می رسه خوابش می گیره
نمی خوام به خودم اجازه بدم کفر بگم
اما خدا به خدا گریه خودت بسه
بزار منم بفهم زندگی یعنی چی؟
بزار بفهمم خوشبختی خندیدن واقعی یعنی چی؟
من خسته ام خسته از این همه خنده های ظاهری
خسته از اینکه همه رو بخندونم اما خودم هیچ …
امشب دلم خیلی گرفته انقدر که فکر کنم صدامو خدا تو عرش شنید
اما نمی دونم جواب منو می ده یا نه
دیگه از تنهایی داره گریم می گیره !
ولی خیلی خسته ام به خدا از همه چیز …

  • 13 جولای 2010
ادامه مطلب
خدایا احساس می کنم زود عادت می کنم و گاهی به اشتباه اسم آن را دوست داشتن می گذارم.

خدایا می دانم تمام لحظه هایم با توست، می دانم تنها تویی که مرا فراموش نمی کنی ومی دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز می گویی برگرد.

خدایا تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهی که بهترین است.

بقیه در ادامه مطلب …

  • 23 ژوئن 2010
ادامه مطلب