gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== -  نگاه بی جواب
در انتظار چیستی؟؟؟

اینجا هنوز تاریکی است



تو به ازدحام کدامین کوچه ی خوشبختی خواهی نگریست

وقتی دریچه مسدود است…


گاهی گمان نمیکنی و میشود ، گاهی نمیشود که نمیشود ،
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ، گاهی ناگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدائی و بخت با تونیست ، گاهی تمام شهر گدای تو میشود . . .
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را
برای بار دوم برایت باز گوید.
چرا مرا شکستی ؟چرا؟
اشعاری برایت سرودم
که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم
چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.
خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.
چرا این چنین شد؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم به کجا دارم می روم؟

  • 28 جولای 2010
ادامه مطلب
2dmfubm -   تنهایی..........

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم



تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

تنهایی

روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم

تنهایی را دوست دارم چون بی وفا نیست

تنهایی را دوست دارم چون تجربه اش کردم

تنهایی را دوست دارم چون عشق دروغین در آن نیست

تنهایی را دوست دارم چون در خلوت تنهاییم در انتظار خواهم گریست و هیچ کس اشک هایم را نمیبیند

اما از روزی که با تو آشنا شدم

از تنهایی بیزارم چون تنهایی یاد آور لحظات تلخ بی تو بودن است

از تنهایی بیزارم چون فضای غم گفته سکوتم تو را فریاد میزند

از تنهایی بیزارم چون به تو وابسته ام

از تنهایی بیزارم چون با تو بودن را تجربه کرده ام

از تنهایی بیزارم چون خداوند هیچ انسانی را تنها نیافریده است

از تنهایی بیزارم چون خداوندتو را برایم فرستاد تا تنها نباشم

از تنهایی بیزارم چون هر وقت در تنهایی گریه می کنم دستان مهربانت را برای پاک کردن اشک هایم کم میاورم

از تنهایی بیزارم چون شیرین ترین لحظاتم با تو بودن است

از تنهایی بیزارم چون مرداب مرده ی تنم با آفتاب نگاه تو جان میگیرد

از تنهایی بیزارم چون کویر خشک لبانم عطش باران محبت لبانت را دارد

از تنهایی بیزارم چون به قداست شانه هایت ایمان دارم.

از تنهایی بیزارم چون تمام واژه های شعرم با تو بودن را فریاد میزند.

از تنهایی بیزارم چون هیچگاه تنهایی را درک نکرده ام

همیشه… همه جا… در هر حال… حضورت را در قلبم حس کرده ام پس بگذار با تو باشم

و عاشقانه در آغوش پر مهر تو بمیرم تا همیشه ماندگار باشم. پس تنهایم نگذار…

  • 28 جولای 2010
ادامه مطلب

Khastegi -    خسته ام

هنوز کابوس رفتنت را
بیدار نشده ام
با وجود این همه زمان !

خسته ام

هنوز کابوس رفتنت را

بیدار نشده ام

با وجود این همه زمان !

صدای سکوتت می آید

از لای نسیم

که بی خیال ، چشمهایم را می بَرد

می بَرد تا ناکجای هزار کجای نامعلوم !

و آنجا رهایم می کُند

بی نشان …

امشب تنهایم

و اندوه شب ، آزرده ام می کند …

دیگر از خیالت خسته ام !

و سهم من

از تمام تو

واژه ای جوهری است از نامت

که ذهن سپید کاغذ را

لک می کند

سیاه !

و حسرتی می نهد بر دلم

سخت

سنگین !

و فقط خدا می داند که

جای خالیت را هیچ ستاره ای پر نمی کند…

بیا و ببین که چقدر

بی رحم شده ام این روزها!

تمام شعرهایم را می سوزانم

پنجره ها را می بندم

با خیالت می جنگم

و دیگر نم نم باران عاشقم نمی کند

رنگ آبی زیبا نیست

و از همه بدتر اینکه

دوستت ندارم !

باز هم دروغی کبود…

خنده ام می گیرد!!!

از همه خسته ام

خسته از همه

بیش از همه از خویش

هنوز هم

یادت ویرانم می کند

و آوار

می شود بر لحظه هایم

و هیچ دستی

یاور آبادانیم نیست

هیچگاه نبوده !

خویشتن را از یاد برده ام

ودر این غروب غریب ،

گریه امانم را بریده

لعنت بر من که دوستت دارم هنوز

لعنت بر تو که دوستم نداشتی هرگز!

و امشب باز

بی تواشکهای این آواره ی همیشه تنها

در باریکترین کوچه های صبرش

سرریز می شوند

آسان

بچه گانه

وتنها…

و این است

تقدیر بدون تو…!!!

  • 17 جولای 2010
ادامه مطلب

تحمل کردن زیباست اگر قرار باشد روزی به تو برسم

انتظار آسان است اگر قرار باشد دوباره تو را ببینم

زندگی شیرین است اگر قرار باشد مزه ی دستان تو را بچشم

مشکلات حل می شود اگر قرار باشد روزی به پای تو بمیرم

اشک ها همه به لبخند تبدیل می شود اگر قرار باشد تو را یک بار ببوسم

و لبخند ها دوباره به اشک فقط اگر ببینم خیال رفتن داری

اما بدان دوستت دارم از پشت این همه فاصله از پشت این همه حرف

دوستت دارم ، دوستت دارم

به ظرافت و زیبایی گل رز ، نرگس ، مریم به لطافت و

به لطافت شبنم صبحگاهی ، به استقامت کوه

به اندازه یک دنیا پر از محبت ، به تو عشق می ورزم

کاش که این عشق را با محبت پاسخ دهی

عشق من منتظرت می مانم ، تا قیامت ، تا دنیا هست

تا روزی عشقت را نثارم کنی

فرسنگها از من دوری و روحم متعلق به توست

دوستم داشته باش ، تا اعماق روحم از عشق تو لبریز شود

امید به تو دارم ، امیدم را ناامید نکن

دوستت دارم ، دوستت دارم

اگر بدانم که عاشقم هستی و مرا می خواهی

غم هجرانت را به جان می خرم

امید و آرزویم ، تا آخر عمر منتظرت می مانم

من فقط به خاطر تو و عشقت زنده ام

عشق من عاشقم باش

  • 14 جولای 2010
ادامه مطلب

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که سراغش ز غزلهای خودم می گیری

به همان زل زدن از فاصله دور به هم

یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو

به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت

به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش

می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

love,rain,rainy,rose,%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86,%D8%B1%D8%B2 56b47744a92d4e51de216abfc35f8a73 h - «عاشقی-جرم-قشنگی-ست»

آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده

بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش

می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست

پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش

عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود

آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است

و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی

عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

بهروز یاسمی

  • 14 جولای 2010
ادامه مطلب