کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود …

  • 21 می 2012
ادامه مطلب

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - هفت تا هشت سال ،

هفت تا هشت سال ،
برای زندگی کافیست !
هفت یا هشت سال … خلاص !
بقیه اش نقدی مزورانه ست !زنبور زهرآگین خیانت متورم می کند هیکل ها را
و ما با خون فاسد خود به سفرهای بزرگ می رویم !
پیراهن های بزرگ می پوشیم !
خانه های بزرگ می سازیم !
حرف های بزرگ می زنیم
و خردمندانه طنین گریه های بزرگ خود را
به هق هق آرام تخفیف می دهیم در مناسبات بزرگ !
می گویند : پادزهر را از زهر می گیرند
می شنویم از گلوی گشاد خود
و پاهای بزرگ خود را به زمین می کوبیم
تا تنها صدای موجود عبور حجم بزرگ ما
در کوچه ها بزرگ باشد ،
کوچه هایی که در کودکی بارها در آن گم شده بودیم …

  • 19 می 2012
ادامه مطلب

82829627337547181737 - جملات زیبا ...

کاش می شد هیچ کس تنها نبود…
کاش می شد دیدنت رویا نبود…
گفته بودی با تو میمونم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود…
سالیان سال تنها مانده ام،
شاید این رفتن سزای ما نبود…
من دعا کردم برای بازگشت،
دستهای تو ولی بالا نبود…
بازهم گفتی که فردا میرسی ،
کاش روز دیدنت فردا نبود…

درد هرکس را طبیبی داده ای
رنج هرکس را نصیبی داده ای
ای خدا آخر طبیب من کجاست
مردم از حسرت نصیب من کجاست…!

نه اینکه زانو زده باشم

نه, فقط تنهایی سنگین است…

  • 28 آوریل 2012
ادامه مطلب

1314088135 IMG 6711 - حصار آسمان!

جز خنده های دختر دردانه ام بهار
سالهاست باغ و بهاری ندیده ام
وز بوته های خشک لب پشت بامها
جز زهر خند تلخ
کاری ندیده ام
بر لوح غم گرفته این آسمان پیر

جز ابر تیره نقش و نگاری ندیده ام
در این غبار خانه دود آفرین دریغ
من رنگ لاله و چمن از یاد برده ام

در شهر زشت ما
اینجا که فکر کوته و دیواره بلند
فکنده سایه بر سر و بر سرنوشت ما

 من سالهای سال
    در حسرت شنیدن یک نغمه نشاط
  در آرزوی دیدن یک شاخسار سبز
 
یک چشمه یک درخت
   یک باغ پر شکوفه یک آسمان صاف
 در دود و خاک و آجر و آهن دویده ام

تنها نه من که دختر شیرین زبان من
   از من حکایت گل و صحرا شنیده است
            پرواز شاد چلچله ها را ندیده است

خود گرچه چون پرستو پرواز کرده است


اما از این اتاق به ایوان پریده است


  • 25 اکتبر 2011
ادامه مطلب