gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - آهاییییییییییییییییییی

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لحجه گلهای نیلوفر صدا کردم.

تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم.

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی

ومن تنها برای دیدن آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم.

همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریر چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید واکردم.

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی   نمیدانم کجا   تا کی   برای چه

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید.

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایش خیس باران شد و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد.

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد  و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته چشمان زیبای توام.       برگرد!

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت : تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو :

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم.

و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید     در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر     نمیدانم چرا؟!

شاید به رسم پروانگیمان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.

 

  • 28 می 2011
ادامه مطلب

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟

چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی

خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم؟

خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی!!!

  • 22 آوریل 2011
ادامه مطلب

دور دنیا هم که چرخیده باشی

باز دور خودت چرخیده ای

راه دوری نخواهی رفت

حتی در خواب های آب رفته ات

که تیک تیک بیداری مدام

تهدیدشان می کند

می گویند دنیا کوچک شده است

و استوا در آینده ای نزدیک

همسایه ی خونگرم قطب خواهد شد

نه همسفر خوش باور

دنیا هرگز کوچک نمی شود

ما کوچک شده ایم

آنقدر کوچک که دیگر

هیچ گم کرده ای نداریم

دلخوشیم که در نیمه ی تاریک دنیا

کسی ما را گم کرده است

و دارد در به در دنبالمان می گردد

کسی که زنگ در را

همیشه بعد از هجرت ما

به صدا در خواهد آورد

  • 20 آوریل 2011
ادامه مطلب