ام اس عاشقانه 1000x988 - اس ام اس عاشقانه بهمن ماه 95

اس ام اس عاشقانه بهمن ماه 95

دلتنگی چیزی شبیه اعدام است

طنابی دور گردنت می شود و تو را تا مرز نبودن می برد

ولی چهارپایه وقتی از زیر پایت کشیده میشود که بعد از تلاش برای فراموش کردنش اتفاقی چشم در چشم میشوید…

این مواجه شدن با هر کیفیتی که باشد تو را دار میزند با این تفاوت که بعد از آن هنوز زنده ای…

  • 8 فوریه 2017
ادامه مطلب

asheganeh.ir 68 - جدید ترین اس ام اس های رمانتیک

بزرگترین روانشناسان دنیایند

و چشمت !!

این قدر که

امیدوارم می کنند به زندگی . . .

* * *

جان فدای آن که یادم میکند / یاد او هر روزه شادم میکند

مهربانی های او شیرین شکر / با مرامش کیش و ماتم میکند . . .

به ادامه مطلب مراجعه کنید

  • 30 آوریل 2013
ادامه مطلب

79728091955210735054 - دوست بدار...........

 

از انسانها غمی به دل نگیر.زیرا خود نیز غمگینند.با آنکه تنهایند ولی از خود می گریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.پس دوستشان بدار اگرچه دوستت نداشته باشند….

دکتر شریعتی

 

  • 15 جولای 2011
ادامه مطلب

 

47674501774658059747 - پیامک عاشقانه

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی… سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی
یادمان باشد عشق متعلق به لحظه هاست و نفرین برای همه ی عمر! ! !
هرگاه در وادی زندگی از غروب غم های بی عاطفه خسته شدی به یاد من باش که دلم به یاد توست
ای که مدتهاست بامن نیستی ،
من همانم ، که با من زیستی،
رنجهایم را شنیدی باز هم ،
عاقبت گفتی ، غریبه کیستی ….؟!
نگاهم کن که من محتاج آن چشمان دلتنگم
بگو با من دوباره راز مستی را
که من بی تو به یک دنیا شقایق دل نمی بند

بگم سلام دل میگیره
بگم علیک دل میمیره
فقط میگم دوست دارم
اینجور دل آروم میگیره . .
هر کس که دلی داشت به دلدار سپرد
این دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز . . .
عشق یعنی تا ابد با من بمان
عشق یعنی هم نفس با من بخوان
عشق یعنی با منی دستم بگیر
بی توقع در ره جانم بمیر
گوهر خویش را مکن تقدیم هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی

کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا
تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا

  • 18 ژوئن 2011
ادامه مطلب

سالها پیش در یک جنگل بزرگ در شمال روسیه هیزم شکنی بنام ایی وان زندگی می کرد. او جوانی قوی بود. ایی وان خانه چوبی قشنگی برای خودش ساخته بود که خیلی هم به آن افتخار می کرد. ایی وان آرزوی داشتن همسری را داشت که در دخترهای دور و بر خودش آن مشخصات را نمی دید. او فکر می کرد که همسر او باید قد بلند و لاغر اندام با موهای روشن, پوست سفید و چشم های آبی باشد. هر موقع که عرق ریزان تیشه به تنه درختی می زد تا آن را قطع کند, دختر رویاهایش را در کنار خودش مجسم می کرد. وقتی که ایی وان کار نمی کرد به دهات اطراف سفر می کرد, به کلیساها, بازار و غذاخوری ها سر می رد تا دختر مورد علاقه اش را پیدا کند, اما دخترهایی را که او با آنها آشنا می شد, اغلب صورتی پهن و موهایش مشکی داشتند و به اندازه ای قشنگ نبودند که انتظار تصورات او را برآورده بکند..

  • 10 آوریل 2011
ادامه مطلب