14541817584768313048 - دلتنگی بی پایان

همیشه هر گاه دلتنگت میشوم ، مینشینم در گوشه ای و اشک میریزم
آن لحظه آرزو میکنم که باشی در کنارم ، بنشینی بر روی پاهایم و آهسته در گوشم بگویی که دوستت دارم
کاش بیاید آن روز ، کاش تبدیل شود به حقیقت آن آرزو ، تا لبخند عاشقی بر روی لبانم بنشیند ، تا کی دلم در غم دوری ات، به انتظار بنشیند!
ببین خورشید را ،در حال غروب است ، نمیدانم ،میدانی اینجا که نشسته ام چقدر سوت و کور است !؟
نیستی اینجا که اینگونه سرد و بی روح است ، نیستی در کنارم که دلم تنها و پر از غصه، در این لحظه ی غروب است
هیچ است این دل بی تو ، تمام است لحظه های شادی بی تو، بگیر دست مرا با آن دستان مهربانت، به تو نیاز دارم همیشه و همه جا، به آن دل مهربانت
هستم تا هستی در این دنیای خاموش ، نمیشوی ، حتی یک لحظه نیز از یاد من فراموش!
ندیدم تا به حال عشق و صداقت را جز از دل تو، ندیدم تا به حال مهربانی و وفا را جز از قلب مهربان تو،
ندیدم یک قلب پاک را جز قلب درخشان تو تا به حال،
بیا تا ثابت کنیم به همه معنای یک عشق ماندگار!
برمیگردیم به سر خط ، دلتنگی مرا دیوانه میکند تا آخر خط ، گفتم تا گفته باشم درد دلم را به تو ، یکی که بیشتر نیست در این دنیا دیوانه ی تو!

 

 

 

 

  • 17 ژوئن 2011
ادامه مطلب

 

31546705108155838776 - شرط عشق

جوانی چند روز قبل از عروسی آبله ی سختی گرفت و بستری شد…
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود می نالید
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند…
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید زن نگران صورت خود… که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهر او هم کور شده بود
مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد…
۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود…
همه تعجب کردند…
مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم …

  • 17 ژوئن 2011
ادامه مطلب

11521635192350405061 - عشق و دوست داشتن

 

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.

عشق در غالب دلها ، در شکلها و در رنگها تقریبا مشابهی ، تجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روحها ، برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی از ارتفاع و بعدی و طعم و عطری دارند ویژه خویش، می توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی است

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها برآن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و خراج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش ،روز  روزگار را دستی نیست… دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و ” دیدار و پرهیز” زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.

  • 5 ژوئن 2011
ادامه مطلب

9fjb8fjaq432ucgy5yql - از چه بنویسم ؟

از چه بنویسم ؟
امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی می کند ، مانده ام که از چه بنویسم …
از آنهایی که دیروز با من بودند و امروز رفته اند یا از تو که همیشه حرفهای مرا می خوانی …
از چه بنویسم ؟ از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و کور است ؟
از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان ؟ از خاطراتی که با تو در باران خیس شد یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد ؟
باز چه بنویسم ؟
از چتری که هرگز زیر آن نه ایستادم یا از حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردم ؟
من عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم ، من دلبسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را روی آن حک کنیم …
اگر قرار باشد بنویسم …
باید در همه سطرهای دفترم حضور داشته باشی ، نفس های تو می تواند برگ برگ دفترم را از پائیز پاک کند ، من بیقرار حرفهای ناب توام …

  • 20 آوریل 2011
ادامه مطلب


دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو خالی از آهنگ

من خالی از شعر

خانه خالی از ساز

دیگر چه داریم برای

باهم بودن …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو کور بودی

و من کر و لال…

من برایت دست تکان دادم

و تو مرا صدا زدی …

برای همین بود

که ما

هرگز بهم نرسیدیم …!!

دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو خالی از آهنگ

من خالی از شعر

خانه خالی از ساز

دیگر چه داریم برای

باهم بودن …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو کور بودی

و من کر و لال…

من برایت دست تکان دادم

و تو مرا صدا زدی …

برای همین بود

که ما

هرگز بهم نرسیدیم …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دستی که به من بپیوندد ، نیست

صبحی که به روی ظلمتم خندد ، نیست

زنجیر فراوان … فراوان …اما

چیزی که مرا به زندگی بندد ، نیست …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ا

تو مپندار که از یاد تورا خواهم برد
من بدون تو به یک حرف زدن خواهم مرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شنیدی میگن ” خیلی دور ، خیلی نزدیک ” ؟
اولی دستامونه ، دومی دلامونه . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است

هرچه عاشق زارتر
معشوق از او بیزارتر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آغاز نام تو را
بر درخت گلابی سرزنده ای
که هر روز به پژمردگی من می خندید
کندم
تا هم گل از یادش برود
هم آبی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برق نگاهت
آیینه ی تمام قد احساس مرا شکست.
دیگر
اندام نازک شعرم را
نخواهم دید.

  • 9 آگوست 2010
ادامه مطلب