کجای این  جنگل شب پنهون می شی خورشیدکم

پشت کدوم سد سکوت

پر می کشی چکاوکم

چرا به من شک می کنی

من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو و

سرشارم از هوای تو

دست کدوم غزل بدم

بغض دل عاشقمو

پشت کدوم بهانه باز

پنهون کنم هق هقمو

گریه نمی کنم نرو

اه نمی کشم بشین

حرف نمی زنم بمون

بغض نمی کنم ببین

سفر نکن خورشید کم

ترک نکن منو نرو

نبودنت مرگ منه

راهی این سفر نشو

نزار که عشق من و تو

اینجا به آخر برسه

بری تو مرگ من

از

رفتن تو سر برسه

گریه نمی کنم نرو

اه نمی کشم بشین

حرف نمی زنم بمون

بغض نمی کنم ببین

 

نوازشم کن و ببین

عشق می ریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز

غنچه  می دن ترانه هام

اگر چه من به  چشم تو کم ام

قدیمی ام ، گم ام

آتش فشان عشقم و

دریایی پر تلاطم ام

شاید امشب ده ها بار این ترانه رو گوش کردم و با شنیدنش صندوقچه ی خاطراتم رو زیر و رو کردم

تازگی ها دلم بیش از پیش  می گیره

ای کاش های زیادتری به دلم هجوم می اره هر چی به سال نو نزدیک تر می شم

ترس و هراس عجیبی به دلم می ریزه

دوباره کوشه ی دنج اتاق و موسیقی هم دم من شدن

دوباره تو خودم شکستن و سکوت

دلم می خواست می تونستم داد بزنم اونقدر که همه ی بغض های فرو خوردم رو بیرون بریزم

ولی حتی توان این کار رو هم ندارم

مدتی است دوباره با خورشید قهر کردم

فقط سکوت می خوام و سکوت و سکوت

 

  • 31 مارس 2011
ادامه مطلب