gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== -  ترس .....تردید.....

امانوئل می گوید:

ببیند در زندگی از چه می ترسید.

ببینید در خود تان از چه می ترسید.

با چشم باز و قلب باز به درون ترس خود نفوذ کنید.

خواهید دید ترس همچون اتاقی خالی است.

ترس فقط به اندازه اجتناب شما قدرتمند است.

هرچه  بیشتر از ترس روی گردانید.

و از آن اجتناب کنید

و نخواهید که در آغوشش کشید،

قدرت بیشتری به آن می بخشید

ترس یعنی ،مقاومت دربرابر خدا!

توهمی است که مارااز خدا جدا می سازد!

و کودکی ترس همان تردید است

وژوزف مورفی می گوید:

تردید اغلب همراهتان است ،اما آن را لعن نکنید

تردید بخشی از هویت انسان است

فقط ازطریق گذشتن از میان تردید است

که می توان به حقیقت رسید!

تردید و ترس دو لبه تیغ هستند که هستی آدم را به دو نیم میکنند!

پس بیایید برای رهایی از ترس و تردید به دامان نیلوفرین

و نرم و نازک خداوند پناه ببریم

  • 15 سپتامبر 2010
ادامه مطلب


دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو خالی از آهنگ

من خالی از شعر

خانه خالی از ساز

دیگر چه داریم برای

باهم بودن …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو کور بودی

و من کر و لال…

من برایت دست تکان دادم

و تو مرا صدا زدی …

برای همین بود

که ما

هرگز بهم نرسیدیم …!!

دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو خالی از آهنگ

من خالی از شعر

خانه خالی از ساز

دیگر چه داریم برای

باهم بودن …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو کور بودی

و من کر و لال…

من برایت دست تکان دادم

و تو مرا صدا زدی …

برای همین بود

که ما

هرگز بهم نرسیدیم …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دستی که به من بپیوندد ، نیست

صبحی که به روی ظلمتم خندد ، نیست

زنجیر فراوان … فراوان …اما

چیزی که مرا به زندگی بندد ، نیست …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ا

تو مپندار که از یاد تورا خواهم برد
من بدون تو به یک حرف زدن خواهم مرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شنیدی میگن ” خیلی دور ، خیلی نزدیک ” ؟
اولی دستامونه ، دومی دلامونه . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است

هرچه عاشق زارتر
معشوق از او بیزارتر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آغاز نام تو را
بر درخت گلابی سرزنده ای
که هر روز به پژمردگی من می خندید
کندم
تا هم گل از یادش برود
هم آبی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برق نگاهت
آیینه ی تمام قد احساس مرا شکست.
دیگر
اندام نازک شعرم را
نخواهم دید.

  • 9 آگوست 2010
ادامه مطلب