asheganeh55 - خاطرمان در ذهن ها و خاطره ‌ها باقي بمونه........

بی‌اراده متولد می‌شویم.
بی‌اختیار زندگی می‌کنیم.
بدون اینکه بخواهیم می‌میریم.
نمی‌تونیم در تولد و مرگ دخالتی داشته باشیم،
اما بیایید آن طور که دوست داریم زندگی کنیم
و دیگران را دوست داشته باشیم تا وقتی که برای همیشه می‌رویم

خاطرمان در ذهن ها و خاطره ‌ها باقی بمونه…………..

  • 31 مارس 2013
ادامه مطلب

 

از خدا جز خدا را نباید خواست. عرفان نظر آهاری

 285716 - سخنان عرفان نظر آهاری

وقتی راه رفتن آموختی ،دویدن بیاموز.وقتی دویدن آموختی،پرواز را
راه رفتن بیاموز،زیرا راههایی که میروی جزئی از تو میشودو سرزمینهایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند.
دویدن بیاموز،چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر.
و پرواز را یاد بگیر  نه برای اینکه از زمین جدا باشی،برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی… عرفان نظر آهاری

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

فیلسوف یونانی

 

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخنان افلاطون

آنچه شایسته نیست به آرزو مخواه،و بدان که انتقام  خدا از بنده، به خشمِ بی رحمانه و بی حرمتی و سرزنش نبـُود،بلکه به متحول کردن و ادب کردن از فرط  عشق باشد. افلاطون

 

در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان محبت است. افلاطون

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب

 

abraham lincoln 1 - سخنان آبراهام لینکلن

همه مردم از تعارف خوششان می آید.آبراهام لینکلن

هرکس برای دفاع از حقش برخواست ،تو هم برخیز. اگر بنشینی ،حق را تنها رهاکرده ای نه بپاخواسته را آبراهام لینکلن

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب
55 300x225 -  نگاه بی جواب
در انتظار چیستی؟؟؟

اینجا هنوز تاریکی است



تو به ازدحام کدامین کوچه ی خوشبختی خواهی نگریست

وقتی دریچه مسدود است…


گاهی گمان نمیکنی و میشود ، گاهی نمیشود که نمیشود ،
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ، گاهی ناگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدائی و بخت با تونیست ، گاهی تمام شهر گدای تو میشود . . .
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را
برای بار دوم برایت باز گوید.
چرا مرا شکستی ؟چرا؟
اشعاری برایت سرودم
که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند
چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟
چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم
چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟
زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.
خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.
چرا این چنین شد؟چرا؟
من که بودم؟
که هستم به کجا دارم می روم؟

  • 28 جولای 2010
ادامه مطلب