ZARTOSHT - سخنان زرتشت

کسی که بر قلب خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد. زرتشت

رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری که دیگران با تو رفتار کنند.زرتشت

آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر .زرتشت

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

 

Socrate copie 1 - سخنان سقراط

دانش پاک در دلهای ناپاک قرار نمی گیرد.سقراط  

اگر می خواهی هستی را بشناسی، خود را بشناس.سقراط
تنها خوبی موجود در جهان، شناخت و دانش؛ و تنها شر و زشتی، نادانی است. سقراط
تا زمانی که انسان زنده است، فهم این نکته برای او دشوار است که برای جاویدان شدن بایستی بمیرد؛ پس از آن مرگ نباشد. سقراط
 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب
  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

 

%D9%8A%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86.14%D8%A2%D8%B0%D8%B1 - سخنان امام حسین

بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است. امام حسین(ع)

ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا کردن واماند و بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن واماند. امام حسین(ع)

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب

زندگی ترشدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه «اکنون» است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است

«سهراب سپهری»

 

و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق

متراکم شدن ذوق پریدن در بال

وترک خوردن خودداری روح

سهراب

روی پای تر باران به بلندی محبت برویم

در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم

سهراب

 

  • 3 ژوئن 2011
ادامه مطلب

تو نیستی که ببینی  چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است  تو از بلندی ایوان به باغ می نگری
درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند
تمام گنجشکان که درنبودن تو  مرا به باد ملامت گرفته اند، ترا به نام صدا می کنند
هنوز نقش ترا از قراز گنبد کاج ، کنار باغچه ، زیردرخت ها لب حوض
درون آینه پاک آب می نگرند
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است طنین شعر تو درترانه من
تو نیستی که بیبنی چگونه می گردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه من
چه نیمه شب ها کزپاره های ابر سپید  به روی لوح سپهر
ترا چنانکه دلم خواسته است ساخته ام
چه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگر هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر
به چشم هم زدنی میان آن همه صورت ترا شناخته ام
به خواب می ماند تنها به خواب می ماند
چراغ آینه دیوار بی تو غمگینند
تو نیستی که ببینی چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو می گویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار جواب می شنوم
تو نیستی که ببینی دل رمیده من بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است
غروب های غریب  در این رواق نیاز پرنده ساکت و غمگین
ستاره بیمار است

دو چشم خسته من در این امید عبث دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی

تو نیستی اما روحت با منه

لبخندت با من نیست اما شادیت رو حس می کنم

تو نیستی تا دردت را به دلم بار کنم

تو نیستی اما شادیت زندگی ات امید زندگی منه

تو نیستی فکر نکن من هم نیستم

تنها به راهم هستم نیستی های دیگر را برای نازنین هام پر می کنم

اما کسی نیست نیستی من را پر کند جز تنها کسم تو

تو نیستی اما روحت با من هست

(دوست دارم مهربونم)

 

  • 23 آوریل 2011
ادامه مطلب