قسم به پرستو
ان گاه که جفتش میمیرد
و تنها به آشیانه باز میگردد
چه غروب غریبی!
قسم به کرم شب تاب
ان گاه که از پیله بیرن می آید
و با نسیم هم آغوش می شود
چه پروازی!
قسم به خورشید
آنگاه که تو بر آن میتابی
چه تلالویی!
قسم به همه دانه ها
ان گاه که در خاک میمیرند
و در نور متولد میشوند
چه رستاخیزی!
قسم به ساقه ای که در باد میشکند
ان گاه که از ایشان جز خاکستری برجای نمی ماند
قسم به تمامی آیینه ها
ان گاه که در برابر آب قرار میگیرند
قسم به لطافت قسم
میدانم
که میدانی
دوستت دارم. مسیحا برزگر
بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب
اگر روزی تهدیدت کردند.بدان در برابرت ناتوانند اگر روزی خیانت دیدی.بدان قیمتت بالاست اگر روزی ترکت کردند.بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
آرزو دارم:خورشید، رهایت نکند
غم، صدایت نکند
ظلمت شام، سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند…
هستن کسانی که آرزوی زمین خوردن ما را دارند, و ما همچنان با انگشت شصتمان پذیرای آنان هستیم..!
پرچم دهه شصتیا بالاست که میگم….
صبوری با خانواده عشق است، صبوری با دیگران احترام است، صبوری با خود اعتماد به نفس است و صبوری در راه خدا، ایمان است.
زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنن… از نفست ارام می گیرند و به امیدت زنده هستند. و با یادت خاطره می سازند. نمیدانم در زندگیت بهترین چگونه معنا میشود …. من همان بهترین را برایت آرزومندم….
این دست هم حکم حکم تو فقط بازی با دلم را تمام کن …..!
دلت قصه نمی خواهد؟؟ سه تار از درد دل های تو میگوید سه تار در انتظار توست یکی بود . یکی بد جوری نبود…….
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از ان خارج میشد
به من گفت:نرو که بن بسته!
گوش نکردم ، رفتم
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم
پیر شده بودم . . .
گاه در تک تک ذرات وجودم…. نبودنت را حس میکنم….. نبودنی که مردن را آرزو میکند…. نبودنی که دنیا را برایم بی ارزش که نه, غیر قابل تحمل می کند….. کاش میتوانستم بدی هایت را به دل بگیرم …. کاش میتوانستم متنفر باشم….
گفتی چو خورشید زنم سوی تو پر چون ماه شبی میکنم از پنجره سر اندوه که خورشید شدی تنگ غروب افسوس که مهتاب شدی وقت سحر