gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - تنهايي را دوست دارم زيرا........

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست …

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست …

تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم …

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست …

تنهایی را دوست دارم زیرا….

در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد

  • 6 مارس 2012
ادامه مطلب

17324798632573380038 - .......

تنهایی خود را مقدس بدار تا زمانی که چیزی مقدس تر از آن نیافته ای، در تنهایی خود بمان.!!

با من از عشق نگو

من و تو که دگر می‌دانیم

عشق

چقدر بی‌ معناست

 
آخ عشقم چه زیبا اجرا میکنی…

خط به خطه تمام گفته هایم را…

خواسته هایم را…

منتها برای دیگری!

 
 
 

آنان که بودنت را قدر نمی دانند

رفتنت را “نامردی” میخوانند !!!

  • 3 فوریه 2012
ادامه مطلب

i love you 055 -

رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان

چقدر سخت است که لبریز باشی از گفتن ؛ ولی …. در هیچ سویت محرمی نباشد … !!!

هیچوقت تنهاییت را به حراج نزار… وقتش که برسه به قیمت میخرند !!

احساس می کنم دارم به خودم و آرزوهام خیانت می کنم.

دچار روزمرگی شدم…

داریم زندگی می کنم و این مایه عذابمه.

به یاده بودنت
شمع می آفروزم درتنهایی
امروز شمع دستم راسوزاند
یاده روزی افتادم که دل سوخته آت شده ام . . .
افسوس

چه هراس انگیز است چراغی برافروختن
در آنجا که جز زشتی هیچ نیست …….
(شهیدعلی شریعتی/ گفت و گوهای تنهایی/ 428)

انسان از همان طرفی که تکیه کرده ، به زمین می خورد.
مراقب تکیه گاهتان باشید .

برنگرد،

که بر نمی گردی تو هیچوقت

نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا

در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت

دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…

دوستت دارم هایت را اینقدر بیهـــوده خرج این و آن نکن
از رونق خواهد افتاد
بی بها میشود
آنجا که باید کسی باور کند ……

  • 25 نوامبر 2011
ادامه مطلب

ایستگاه خدا

 

 

قطاری که به مقصد خدا می رفت در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهانیان کرد و گفت : مقصد ما خداست ، کیست که با ما سفر کند ؟

کیست که رنج و عشق رو با هم بخواهد ؟

کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟

قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند ، از جهان تا خدا هزاران ایستگاه بود . در هر ایستگاه که قطار می ایستاد ، کسی کم می شد ، قطار می گذشت و سبک می شد ، زیرا سبکی قانون راه خداست .

قطاری که به مقصد خدا می رفت ، به ایستگاه بهشت رسید ، پیامبر گفت : اینجا بهشت است ، مسافران بهشتی پیاده شوند ، اما اینجا ایستگاه آخر نیست .

مسافرانی که پیاده شدند بهشتی شدند ، اما اندکی باز هم ماندند ، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند . آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت : درود بر شما ، راز من همین بود ، آن که مرا میخواهد ، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد …

و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید دیگر نه قطاری بود و نه مسافری .

  • 28 آوریل 2011
ادامه مطلب

از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ

گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ

به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار

تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدانگهدار

بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم

سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم

من که تو بن بست غربت زخمی از آوار پاییز

فکر چشمای تو بودم با دلی از گریه لبریز

شب عاشقونه ی من چه حروم شد

مهلت بودن با تو چه تموم شد

ندونستم باید از تو می گذشتم

وقتی از غربت چشمات می نوشتم

بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم

سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم

  • 28 آوریل 2011
ادامه مطلب