gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - * دلتنگیِ باغچه *

* دلتنگیِ باغچه *

میانِ شب
تهی است
حضورِ تو

در یاد
در همواره ی بودن
و در آشوبِ بی قرار تهی است
در رویشِ آرزو
در ارتعاشِ خیال
و در پیوندِ هماهنگِ آینه و تصویر

تهی است
یادِ تو
در سایه
در تقابل
و در ستیزِ پیوسته ی طغیان

شب
حکایتِ فقدانِ آفتاب است
در تلألوی پرخروشِ شکوفه
هنگامِ دلتنگیِ باغچه!

  • 18 سپتامبر 2012
ادامه مطلب

09486912651907514542 - ای مـــــــــــرد......

ای مـــــــــــرد
مردانگی ات را با شکستن دل دختری
که دیوانــــه ی توســــت ثابت نکــن
مردانگی ات را با غرور بی اندازه ات به دختری
که عاشق توست ثابت نکن
… … مـردانگی اینهـــــــا نیســت
مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی
که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده
که دختری با تکیه به غرور تو
در این دنیای پر از نامردی قدم بر میدارد ..

  • 10 فوریه 2012
ادامه مطلب

smstak.com smsasheghane - اس ام اس عاشقانه بسیار زیبا

صدای قلب نیست ..

صدای پای توست که شب ها در سیـــــ ــنه ام میدوی ..

کافیست کمی خسته شوی

کافیست بایستی ..

– – – – – – – – – – – –

این سخن در آسمان باید نوشت:

با تو در دوزخ مداوم

بی تو هرگز در بهشت…
– – – – – – – – – – – –

ای عشق کجاست دیده ی دیدن تو

در باور کیست حس فهمیدن تو

عمری طلبیدیم و نشد قسمت ما

یک لحظه مجال دست بوسیدن تو
– – – – – – – – – – – –

اگر
به یادت نمی‌آیم،
دلیل ِ فراموشی تو نیست؛
من،
ترس از ارتفاع دارم

– – – – – – – – – – – –

آمدن را
از باد و باران بیاموز
رفتن را
از دل ِ من.

– – – – – – – – – – – –

رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست

– – – – – – – – – – – –

آدم به جرم خوردن گندم

با حوا

شد رانده از بهشت

اما چه غم

حوا خودش بهشت است
– – – – – – – – – – – –

با نگاهی

هرس کن

علف های هرز دل تنگی م را
– – – – – – – – – – – –

چقدر در تاریکی
مشق ِ رفتن کنم؟

بیا و تکلیف مرا
روشن کن!
– – – – – – – – – – – –

زغال اسفندتم رفیق ! میسوزم تا چشم نخوری !

– – – – – – – – – – – –

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - اس ام اس عاشقانه بسیار زیبا

  • 11 جولای 2011
ادامه مطلب

55555555 - تو
asheganeh.ir

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستی ام کرده ز آلودگی ها پاک

ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایه ی مژگان من

ای ز گندمزار ها سرشار تر

ای ز زرین شاخه ها پر بار تر

ای در بگشوده بر خورشید ها

در هجوم ظلمت تردید ها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

این دل تنگ من و این بار نور؟

های و هوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیشت اینت گر که در خود داشتم

هرکسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن

رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها

سینه آلودن به چرک کینه ها

در نوازش ، نیش ماران یافتن

زهر در لبخند یاران یافتن

آه ای با جان من آمیخته

ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره ، با دو بال زرنشان

آمده از دور دست آسمان

جوی خشک سینه ام را آب ، تو

بستر رگ هایم را سیلاب ، تو

در جهانی اینچنین سرد و سیاه

با قدمهایت قدمهایم براه

ای به زیر پوستم پنهان شده

همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته

گونه هایم از هرم خواهش سوخته

آه ، ای بیگانه با پیرهنم

آشنای سبزه واران تنم

آه ، ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سرزمین های جنوب

آه ،آه ای از سحر شاداب تر

از بهاران تازه تر ، سیراب تر

عشق دیگر نیست این، این خیرگیست

چلچراغی در سکوت و تیرگیست

عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دیگر من نیستم، من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم

ای لبانم بوسه گاه بوسه ات

خیره چشمانم به راه بوسه ات

ای تشنج های لذت در تنم

ای خطوط پیکرت پیرهنم

آه می خواهم که بشکافم ز هم

شادیم یک دم بیالاید به غم

آه، می خواهم که برخیزم ز جای

همچو ابری اشک ریزم های های

این دل تنگ من و این دود عود؟

در شبستان ، زخمه های چنگ و رود

این فضای خالی و  پروازها ؟

این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لالائی سحر بار

گاهوار کودکان بی قرار

ای نفسهایت نسیم نیم خواب

شسته از من لرزه های اضطراب

خفته در لبخند فرداهای من

رفته تا اعماق دنیاهای من

ای مرا با شور عشق آمیخته

اینهمه آتش به شعرم ریخته

چون تب عشقم چنین افروختی

لاجرم شعرم به آتش سوختی

  • 18 ژوئن 2010
ادامه مطلب