21jkwt0pc1z9yfbc7drb - معجزه احساس

تو معجعزه ی احساسی…

در موج به هم خوردن بی حضوری من

در میان امواج شرجی سرنوشتم…

تو فریادی…

من صدای بغض ضربان سکوت دردیار نا آشنای شب

من شب نشین با ستاره ها به دور از هیاهو

ایوان مملو از نا امیدی های تکراری

هر روزه چشم به راه نشسته ام نازنین…

در فارغ غریبانه تو انگار نگاهم در میان احساسم در هم شکست

و من…

در برابر شوق این فرات کهنه ایستاده ام

تا دریابم تو را …

در میان ازدهام بغض ها وگلایه های تکراری

تو ای معجزه ی احساس من…

بی تو فانوسی از لبخند های خاموشم در کنج غربت ویرانه این روزگار نامعلوم در همه ی وجودم قصه ی تاریکی ست…

در حجم سنگین نبودنت انگار کسی میمیرد و هیچ کس نمی ماند

با این اوصاف…

در این ارتفاع لبالب نا امیدی…

در جایی که فصل سقوط دستانم است…

برگرد..

  • 27 آگوست 2011
ادامه مطلب

سلام ای کهنه ، عشق من ، که یاد تو چه پا برجاست

 

سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل ، سلام از ماست

 

تو یه رویای کوتاهی ، دعای هر سحرگاهی

 

شدم خواب عشقت ، چون ، مرا اینگونه می خواهی

 

من آن خاموش خاموشم ، که با شادی نمی جوشم

 

ندارم هیچ گناهی جز ، که از تو چشم نمی پوشم

 

قلندر شکل آوازی ، شکوه اوج پروازی

 

نداری هیچ گناهی ، جز ، که بر من دل نمی بازی

 

مرا دیوانه می خواهی ، ز خود بیگانه می خواهی

 

مرا دلباخته چون مجنون ، ز من افسانه می خواهی

 

شدم بیگانه با هستی ، زخود بی خودتر از هستی

 

نگاهم کن ، نگاهم کن ، شدم هر آن چه می خواستی

 

سلام ای کهنه ، عشق من ، که یاد تو چه پا برجاست

 

سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل ، سلام از ماست

 

بکش دل را شهامت کن ، مرا از غصه راحت کن

 

شدم انگشت نمای خلق ، مرا تو درس عبرت کن

 

بکن حرف مرا باور ، نیابی از من عاشق تر

 

نمی ترسم من از اغراق ، گذشت آب از سرم دیگر

  • 26 آوریل 2011
ادامه مطلب