gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - تاریک است پناهم ده

پا برهنه تا کجا دویده‌ای
که این همه گل شکفته است؟!
هر صبح از فرازِ پل
در دور دستِ خیال
سایه
چمدانی پر از
نامِ عشقش را
به رود می‌سپارد.
رود
دریا
باران
بوی عشق می‌دهند
تاریک است
پناهم دِه
پناهگاهی‌ام نیست
تا نفسی تازه کنم
از سوزِ شلاقِ این بادِ بد دهن.

  • 18 ژوئن 2011
ادامه مطلب


حالا که آمده‌ای
برای مورچه‌ها هم فکری بکن
نگرانند
هی می‌آیند و هی بر می‌گردند

 

11873475393645348637 - حالا که آمده ای…

 

حالا که آمده‌ای
چترت را ببند
در ایوان این خانه
جز مهربانی نمی‌بارد

حالا که آمده‌ای
سلام
حالا که نمی‌روی
خداحافظ
ای همه‌ی ابرهایی که به جای دیگری می‌روید

حالا که آمده‌ای
تو پروانه می‌شوی و
من هم بی دغدغه‌ی مرگ
پیر می‌شوم

  • 18 ژوئن 2011
ادامه مطلب

65815481670030701721 - دلواپسم نکن

 

حالا که آمده‌ای
هی دست و دلم را نلرزان و
هی دلواپسم نکن
اگر نمی‌مانی
بیابان‌های بی‌باران
منتظرم هستند

حالا که ‌آمده‌ای
همان پیراهنت را بپوش
همان پیراهن آبی گلدار
با همان بهار
که مرا پانزده سال جوان‌تر می‌کند

حالا که آمده‌ای
خداحافظ
ای همه‌ی شب‌هایی که با هم گریه کرده‌ایم

  • 18 ژوئن 2011
ادامه مطلب