کاش بودی تا دلم تنها نبود

اسیر غصه ی فردا نبود

کاش بودی تا برای قلب من

زندگی اینگونه بی معنا نبود

کاش بودی تا لبان سرد من

قصه گوی قصه ی فردا نبود

کاش بودی تا نگاه خسته ام

بی خبر از موج و دریا نبود

کاش بودی تا زمستان دلم

این چنین پر سوز و پر سرما نبود

کاش بودی تا فقط باور کنی

بعد تو زندگی زیبا نبود

کاش پرستوها دیکه شهرمونو ترک نکنن

کاشکی فصل عاشقی تو شهر ما کوتاه نبود

کاش کتاب قصه لیلی و مجنون نمی‌سوخت

کاشکی عشق قربونی توی خیابونا نبود

کاش میشد خاطره را تصویر کرد

کاش میشد لحظه ها را در ظرفی بلورین جمع کرد و هر وقت می خواستیم بیرونشان

میکشیدیم و به نظاره مینشستیم

کاش میشد خاطره ها را در کوزه ای محکم ریخت و بر دوش کشید و برای رفع عطش

مهربانی جرعه ای از آن برکشید

کاش میشد دریچه ای باز کرد به لحظه های خوش خاطره و درونش جهید و زندگی را

از آن شروع کرد

 

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - كاش بودی ...

 

  • 22 آوریل 2011
ادامه مطلب