نویسنده و فیلسوف فرانسوی

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخنان ژان پل سارتر

از همه اندوهگین تر شخصی است که از همه بیشتر می خندد. ژان پل سارتر

 دمی بی خبری کافی است تا همه چیز را از دست بدهی و ناگهان هر چه را که با تلاش به دست آورده ای، نابود می شود و از دست می رود. ژان پل سارتر

 هیچ کس نمی داند در زمانهای بحرانی، وفاداری به کدام سو رو می کند. ژان پل سارتر

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

در بیمارستانی دو مرد در یک اتاق بستری بودند.  مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی بعد از ظهرها یک ساعت رو تخت می نشست تا مایعات داخل ریه اش خارج شود . اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت . آن دو ساعتها در مورد همسر ، خانواده‪هایشان ، شغل ، تفریحات و خاطرات دوران سربازی صحبت می کردند . بعد از ظهرها مرد اول رو  تخت می نشست  و روی خود را به پنجره می کرد و هر آنچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد . در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد.

او با این کار جان تازه ای می گرفت ، چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت.

27716617770665616928 - امید ...

  • 23 آوریل 2011
ادامه مطلب


دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو خالی از آهنگ

من خالی از شعر

خانه خالی از ساز

دیگر چه داریم برای

باهم بودن …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو کور بودی

و من کر و لال…

من برایت دست تکان دادم

و تو مرا صدا زدی …

برای همین بود

که ما

هرگز بهم نرسیدیم …!!

دل تنگــــ ـــ ــی
تنها نصیب من بود
از تمام زیبایی هایت….

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیدار شما آرزوی ماست !

(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مرا از سنگ ساخت

سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت

ساختمانی که میشود از آن بالا

خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان

مردم از کنار جسدت رد شوند

و بگویند : چه ساختمان بلندی … !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو خالی از آهنگ

من خالی از شعر

خانه خالی از ساز

دیگر چه داریم برای

باهم بودن …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو کور بودی

و من کر و لال…

من برایت دست تکان دادم

و تو مرا صدا زدی …

برای همین بود

که ما

هرگز بهم نرسیدیم …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دستی که به من بپیوندد ، نیست

صبحی که به روی ظلمتم خندد ، نیست

زنجیر فراوان … فراوان …اما

چیزی که مرا به زندگی بندد ، نیست …!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ا

تو مپندار که از یاد تورا خواهم برد
من بدون تو به یک حرف زدن خواهم مرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شنیدی میگن ” خیلی دور ، خیلی نزدیک ” ؟
اولی دستامونه ، دومی دلامونه . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است

هرچه عاشق زارتر
معشوق از او بیزارتر

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آغاز نام تو را
بر درخت گلابی سرزنده ای
که هر روز به پژمردگی من می خندید
کندم
تا هم گل از یادش برود
هم آبی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برق نگاهت
آیینه ی تمام قد احساس مرا شکست.
دیگر
اندام نازک شعرم را
نخواهم دید.

  • 9 آگوست 2010
ادامه مطلب