gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخنان جیدو کریشنامورتی

چنانچه شما حسود باشید، معلوم است که این احساس شما عشق نیست.
اگر شما در ترس و نگرانی به سر ببرید، روشن است که در حالت عشق نیستید. وفتی کسی را زیر سلطه و نفوذ خود در می آورید، این دیگر عشق نیست.
وقتی از عشق صحبت می کنید و به اداره می روید و دیگران را اذیت می کنید، این هم عشق نیست.
پس وقتی دانستید که چه چیز عشق نیست و این ها را کنار گذاشتید، البته نه به صورت ظاهری و بلکه به صورت واقعی و در زندگی شما اثری از ترس و نفرت مشهود نبود، مشخص است که این دیگر عشق است. کریشنامورتی

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

30rxx1x - به نام انكه گلهاي عبادت را درميان عاشقان شيدا كرد

نام انکه گلهای عبادت را درمیان عاشقان شیدا کرد

وقتی قایق کوچکه زند گیم در دریای پر تلاطم هستی غرق شدوقتی

روزگار تقدیر خوش زندگیم را ناخوشایند کرد ورق زندگی

برگشتوسرنوشت من طور دیگری رقم خورد. کدامین کتابهای نهفته دل

رابازگو کنم که حتی قابل تصور نیست روزگارمی گذردوخزان عمرروز

رنگ بیشتری به خود میگیرد وبرگهای زرد نا رنجی در زیردرخت

زندگیم میریزد وبا صدای پای هر رهگذرخش خش برگهای خشک وتازه

فهمیدم که دوست داشتن به ظاهردوست داشتن است دربا طن(دل)اتش

است که خا نه دل رامی سوزاند. وقتی برای اولین بار صدای شکستن قلبم

را شنیدم وقتی احساسا تم رازیر پا حس کردم وقتی زیر سوال رفتن

شخصیتم را مشاهده کردم تازه فهمیدم، تا به حال کلبه دستی بو دم که با

همهان دستاهایش صفحه ی خوش زندگیم را ورق زد گذشت وگذشت تا

فر سنگها گذشت واز اصل خو د جا ما ندم انقدر تنها شدم که که وقتی که

سایه ای همیشه دنبال خو دم می دیدم حال دگر نیست.حالا من ما نده ام یک

دنیا غربت ،غر بتی که تازه با دنیایکه ابتدایش تنهاییی مطلق است

وانتهایش نیستی مطلق حالا من ما نده ام و یک اتاق تا ریک پنجره ای به

سوی باغچه ای که  همه با من بیگا نه اند!

تو ئی که اگر امدنت دیر شود       تو ئی که اگر امد نت قصه ی پو چی باشد

((من تو را ای همه ی خوب تا دم مرگ نخو اهم بخشید))

  • 28 ژوئن 2011
ادامه مطلب

696456456464 - يك خروار اس ام اس و مطالب عشقولانه جالب

وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقشون پر عکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی.

بر دریچه ی قلبم نوشتم ورود ممنوع ! عشق آمد و گفت : بی سوادم !!


روزی عشق از دوستی پرسید تفاوت منو تو در چیست؟ دوستی گفت من دیگران را به سلامی آشنا میکنم تو به نگاهی….. من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگ


اگه بعد از 120 سال رفتی اون دنیا گفتن یکی حلالت نکردخه سر پل صراط منتظرته اون منم که به این بهونه می خوام یه بار دیگه ببینمت

دیشب اشک آمد به خوابم. گفت قهری با من . گفتم مگه میشه با آشنای دیرینمم….. ؟! گفت گله دارم . پرسیدم چرا؟ نگاهم کرد و گفت او کیست که تو را از من رانده؟ خواستم چشمش نکند به دروغ گفتم گریه می کنم . خواستن توانستن است به کار نیامد دست به دامان پیاز شدم……….


گفتم به گل زرد چرا رنگ منی
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی


ترس از عشق، ترس از زندگی است، آنان که از عشق می گریزند، مردگانی بیش نیستند.
برتراند راسل

کسب کن لحظه هایم را که دریای چشمانت سراب مهربانی است

بقیه در ادامه ی مطلب

  • 3 آوریل 2011
ادامه مطلب

روزی خورشید و باد با هم در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری ابراز برتری میکرد، باد به خورشید می گفت که من از تو قویتر هستم، خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم، خب حالا چه طوری؟

دیدند مردی در حال عبور بود که کتی به تن داشت. باد گفت که من میتوانم کت آن مرد را از تنش در بیاورم، خورشید گفت پس شروع کن. باد وزید و وزید، با تمام قدرتی که داشت به زیر کت این مرد می کوبید، در این هنگام مرد که دید نزدیک است کتش را از دست بدهد، دکمه های آنرا بست و با دو دستش هم آنرا محکم چسبید.

باد هر چه کرد نتوانست کت مرد را از تنش بیرون بیاورد و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت: عجب آدم سرسختی بود، هر چه تلاش کردم موفق نشدم، مطمئن هستم که تو هم نمی توانی.

خورشید گفت تلاشم را می کنم و شروع کرد به تابیدن، پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد. مرد که تا چند لحظه قبل با تمام قدرت سعی در حفظ کت خود داشت دید که ناگهان هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست، دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد.

با تابش مدام و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود. به آرامی کت را از تن بدر آورد و به روی دستانش قرار داد.

باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر عشق و محبت که بی منت به دیگران پرتوهای خویش را می بخشد بسیار از او که می خواست به زور کاری را به انجام برساند قویتر است.

مثل خورشید باش عشق و محبت را بدون هیچ انتظاری به دیگران ببخش

  • 10 جولای 2010
ادامه مطلب