gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخنان برتراند راسل

برتراند آرتور ویلیام راسل (فیلسوف انگلیسی و برنده جایزه نوبل ادبیات)

متأسفانه بسیاری از مردم پس از این‌که به دامان شوربختی درافتادند، به سعادت از دست‌رفته خویش پی می‌برند. برتراند راسل

وقتی که از تلف‌کردن آن لذت می‌بری، وقت تلف‌شده نیست. برتراند راسل

هدف حاکمان سیاسی بشری کسب قدرت هرچه بیشتر است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است. برتراند راسل

اگر انسان را معجونی از فرشته و حیوان بدانیم حقّاً درباره حیوان بی انصافی کرده ایم پس چه بهتر است که او را ـ ترکیبی از فرشته و شیطان بدانیم. برتراند راسل

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب

ajt1qhrfwd6ryyudri8 -  سرده....

سلام

امروز خیلی دلتنگم

نمیدونم چقدر دیگه باید التماسش کنم تا بیاد ببینمش

داره میشه یک ماه…

انگار یکی مدام داره این جمله ها رو تو ذهنم تکرار میکنه

خیال نکن

اگر برای کسی

تمام شدی

امیدی هست

خورشید

از آنجا که غروب میکند

طلوع نمی کند….

دارم غروب بی طلوعمو احساس میکنم

سرده….

خیلی سرده….

  • 2 نوامبر 2011
ادامه مطلب

تا الان هرگز نتونستم بفهمم احساسم نسبت به شب چیه! هم عاشقشم! هم بیزار! عاشقشم! ، چون سیاهه! ساکته! بی صداست! محزونه! صادقه! یک رنگه! و همۀ این ها رو مادرم هم بود!( زلف و چشمای سیاهش! چهرۀ محزون، صادق، بی رنگ و ریا، بی صدا و تکیده ش! )
و بیزارم چون رنگ بخت مادرم هم بود! مادرم هم شب بود که تنهام گذاشت و رفت که برای همیشه بره و تنهام بزاره… هرگز اون صحنۀ پایانی و کلام آخرش در این تراژدی تلخ از صفحۀ ذهنم پاک نمی شه! آخرین نگاهش که اولین اندوه ناکی عمیق زندگی مو شکل داد و حرف آخرش که ” سالا ” بود و ” ر ” رو با خودش برای همیشه برد مثل خیلی چیزای دیگه ش چون مظلومیت ، یک رنگی ، سادگی ، غربت و …

 

27716617770665616928 - داغ مادر(داستان)

 

  • 10 ژوئن 2011
ادامه مطلب

بگذار با چشمهای تو ببینم
بگذار در نگاه تو ذوب شوم
بگذار در زیر باران
شانه به شانه ات قدم زنم
و تو برایم از آرزوهایت ترانه بسرایی
بگذار به قداست عشقمان کوچک شوم
وقتی با تو به پرواز شاپرکهای کنار برکه نگاه میکنم
می خندم
بگذار شبها رو به ستاره ها خاطرات شیرینمان را شماره کنیم
بگذار همیشه در ذهنم مثل نگاه اول مهربان و پاک باشی
بگذار نامم چون شاه کلیدی بر درگاه قلبت همیشگی باشد
بگذار نگاهمان نه به هوس
که به عشق … آن هم عشقی آسمانی در هم گره بخورد
بگذار دلم برای تو باشد
بگذار دلت …
حالم را بپرسد
بگذار قلبم برای تو بتپد
بگذار آرزوهایم با تو باشد
برای تو …
به خاطر تو …
بگذار خیال کنم دوستم داری و از این خیال
شب ها تا سپیدی روز با ستاره ها باشم
بگذار از دوریت بگریم
بگذار از دوریت بگریم

 

  • 12 می 2011
ادامه مطلب

به خودم قول میدهم تو را فراموش کنم

به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با تو بودن را فراموش کنم

به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات را فراموش کنم

به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم

به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم

به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را از ذهنم پاک کنم

به خودم قول میدهم دیگر نامه هایت را مرور نکنم

به خودم قول میدهم دیگر قلبم به عشق تو نتپد

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو زیر باران نروم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو زیر نور مهتاب ننشینم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به دیدار دریا نروم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به آسمان نگاه نکنم

به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به چشمکهای ستاره ها نگاه نکنم

به خودم قول میدهم دیگر در لحظه های تنهاییم به تو فکر نکنم

به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم به چشمهایت نگاه نکنم

به خودم قول میدهم اگر باز تو را دیدم دلم هوایی نشود

به خودم قول میدهم  کسی اشکم را نبیند

به خودم قول میدهم کسی از دل شکسته ام باخبر نشود

به خودم قول میدهم بخاطر ازدست دادنت از خدا گلایه نکنم

اما …

نمیدانم آیا میتوانم به قولهایم عمل کنم ؟

آیا میتوانم تنهایی را تحمل کنم ؟

 

I promise myself to forget you

I promise myself to be with you the memories of the days I forget

I promise myself, including your romantic forget

I promise myself look innocent, you forget

I promise myself to forget your sweet smile

I promise myself beautiful picture of your face clean my mind

I promise to myself again reviewing your letters do not

I promise myself another heart to love Ntpd

I promise myself to love another rain Nrvm

I promise myself another love moonlight Nnshynm

I promise myself love to meet other sea Nrvm

I promise myself another love I do not look to the sky

I promise myself another love I do not look to the stars Chshmk·hay

I promise to myself again alone in moments you think

I promise myself I saw you open your eyes do not look

I promise to myself if I saw open air is not

I promise myself to anyone shed Nbynd

I promise myself who are not aware of my broken heart

I promise to myself for reasons of God’s woes do not lose

But …

I do not know whether I can act as Qvlhaym?

Can I stand alone?

  • 11 می 2011
ادامه مطلب