کتابی فرخنده بر تو فرو فرستادیم، تا در آیات آن تدبیر کنند و خردمندان از آن پند گیرند. ص آیه ۲۹

بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و رقابت در افزایش اموال و فرزندان است . همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می‏برد ، سپس خشک می‏شود به گونه‏ای که آن را زرد رنگ می‏بینی،‌سپس خس و خاشاک گردد … زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست. حدید آیه ۲۰

در روی زمین به تکبر راه مرو که نمی توانی زمین را بشکافی و هرگز قامتت به بلندای کوهها نمی رسد. اسراء آیه ۳۷

  بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

 

دانایی توانایی به بار می آورد ، و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد . فردوسی

گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است . فردوسی

خرد برترین هدیه الهی است . فردوسی

خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست . فردوسی

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

 

%D9%8A%D8%A7%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86.14%D8%A2%D8%B0%D8%B1 - سخنان امام حسین

بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است. امام حسین(ع)

ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا کردن واماند و بخیل ترین مردم کسی است که از سلام کردن واماند. امام حسین(ع)

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب

30rxx1x - به نام انكه گلهاي عبادت را درميان عاشقان شيدا كرد

نام انکه گلهای عبادت را درمیان عاشقان شیدا کرد

وقتی قایق کوچکه زند گیم در دریای پر تلاطم هستی غرق شدوقتی

روزگار تقدیر خوش زندگیم را ناخوشایند کرد ورق زندگی

برگشتوسرنوشت من طور دیگری رقم خورد. کدامین کتابهای نهفته دل

رابازگو کنم که حتی قابل تصور نیست روزگارمی گذردوخزان عمرروز

رنگ بیشتری به خود میگیرد وبرگهای زرد نا رنجی در زیردرخت

زندگیم میریزد وبا صدای پای هر رهگذرخش خش برگهای خشک وتازه

فهمیدم که دوست داشتن به ظاهردوست داشتن است دربا طن(دل)اتش

است که خا نه دل رامی سوزاند. وقتی برای اولین بار صدای شکستن قلبم

را شنیدم وقتی احساسا تم رازیر پا حس کردم وقتی زیر سوال رفتن

شخصیتم را مشاهده کردم تازه فهمیدم، تا به حال کلبه دستی بو دم که با

همهان دستاهایش صفحه ی خوش زندگیم را ورق زد گذشت وگذشت تا

فر سنگها گذشت واز اصل خو د جا ما ندم انقدر تنها شدم که که وقتی که

سایه ای همیشه دنبال خو دم می دیدم حال دگر نیست.حالا من ما نده ام یک

دنیا غربت ،غر بتی که تازه با دنیایکه ابتدایش تنهاییی مطلق است

وانتهایش نیستی مطلق حالا من ما نده ام و یک اتاق تا ریک پنجره ای به

سوی باغچه ای که  همه با من بیگا نه اند!

تو ئی که اگر امدنت دیر شود       تو ئی که اگر امد نت قصه ی پو چی باشد

((من تو را ای همه ی خوب تا دم مرگ نخو اهم بخشید))

  • 28 ژوئن 2011
ادامه مطلب