قسم به دل های خسته ی خسته دلان
قسم به قلب شکسته ی خسته دلان
به آه بر لب نشسته ی خسته دلان
که من دراین سینه
جز غمی آشنا به دل هم زبان ندارم
از او جدا مانده ام
در این رهگذر زیارم نشانی ندارم
ببین به شام بی ستاره ام
نکرده چاره ام
نگاه چاره سازی
نخوانده با نوای خسته ام نی شکسته ام نوای دل نوازی
زحسرتم آه بی ثمره
بر لب تا کی یارب تاکی
به سینه ام سوز ه پرشرر
هر شب تا کی یارب تاکی
چه کنم چه کنم………
فال روزانه – Daily Omen – شگفت زده خواهید شد
عکس نوشته اسم محمد,عکس پروفایل محمد
عکس نوشته اسم زهرا ، عکس پروفایل Zahra
عکس نوشته اسم رضا , عکس پروفایل اسم رضا
عکس نوشته اسم حسین,عکس پروفایل حسین
دانلود رمان دو نیمه ات برای من | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
دانلود رمان داماد اجاره ای | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
50 عکس برتر پروفایل عاشقانه ایرانی 1400
شبم به حسرت و روزم در انتظار گذشت تمام مدت عمرم در این دو کار گذشت
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره … به کسی توجه نمی کنه … از کسی خجالت نمی کشه … می باره و می باره و … اینقدر می باره تا آبی شه … آفتابی شه…!!! کاش … کاش می شد مثل آسمون بود … کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی … بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده … انگار نه انگار که غمی بوده … همه چیز فراموشت بشه …!!! کاش می شد
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست
وقتی گلدان شکست مادرم گفت حیف بود پدرم گفت قشنگ بود خواهرم گفت مال من بود برادرم گفت گرون بود مادر بزرگم گفت دوستش داشتم ولی وقتی دلم شکست کسی آه هم نگفت
وقتی به آسمون نگاه میکنی، دوست داری کدوم ستاره مال تو باشه؟ به اونی که کم نور تره قانع باش چون اونی که پر نور تره را، همه نگاه میکنن
به او گفتم غمگین ترین ترانه
را برایم بخوان
چشمهایش را بست و آرام
گریست,گریست,گریست
آدم های اطرافتو همون طور که هستند ببین نه اون طوری که خودت میخوای
و در پایان…انیشتین می گوید
زندگی مثل دوچرخه سواری است برای حفظ تعادل باید حرکت کرد.
من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم
یک بهانه ی پوچ ِ عاشقانه میخواهم
از غمی که میدانی
با تو بودنم مرگ است
بی تو بودنم هرگز
گر بهانه این باشد ، من بهانه میگیرم
عاشقانه میمیرم
دلم تنگ است از این دنیا چرایش رانمی دانم
من این شعر غم افزا را شبی صدبار می خوانم
چه می خواهم از این دنیا ،از این دنیای افسونگر
قسم برپاکی اشکم جوابم رانمی دانم
شروع کودکی هایم، سرآغاز غمی جانکاه
از آن غم تا به فرداها پراز تشویش ،گریانم
بهار زندگی رامن هزاران بار بوییدم
کنون باغصه می گویم خداوندا پشیمانم
به سوی در گه هستی٬ هزاران بار ٬رو کردم
الهی تابه کی غمگین دراین غم خانه می مانم
خدایا باتو می گویم حدیث کهنه غم را
بگو بامن که سالی چند دراین غم خانه مهمانم
دلم تنگ است از دنیا چرایش رانمی دانم
ولی یک روز این غم را زخود آهسته می رانم