فال روزانه – Daily Omen – شگفت زده خواهید شد
عکس نوشته اسم محمد,عکس پروفایل محمد
عکس نوشته اسم زهرا ، عکس پروفایل Zahra
عکس نوشته اسم رضا , عکس پروفایل اسم رضا
عکس نوشته اسم حسین,عکس پروفایل حسین
دانلود رمان دو نیمه ات برای من | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
دانلود رمان داماد اجاره ای | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا
50 عکس برتر پروفایل عاشقانه ایرانی 1400
برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد
قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند
قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من
قلبی برای انسانی که من می خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم
می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم
خیال گونه
در نسیمی کوتاه
که به تردید می گذرد
خواب اقاقیاها را بمیرم
می خواهم نفس سنگین اطلسی ها را پرواز گیرم
در باغچه های تابستان
خیس و گرم
به نخستین ساعات عصر
نفس اطلسی ها را
پرواز گیرم
حتا اگر
زنبق کبود کارد
بر سینه ام گل دهد
می خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم در آخرین فرصت گل
و عبور سنگین اطلسی ها باشم
بر تالار ارسی
به ساعت هفت عصر
مدتهاست مجازی می خندم …
مجازی شادم…
مجازی عاشق می شم …
مجازی دیگران رو دلداری میدم …
اما…
اما واقعی تنهام
واقعی درد می کشم
و واقعی
از عشق های مجازی
لطمه می بینم…
عجب حکایتی ست این عشق دیرینه ات!
هر وقت از پستوی تنگ دلم
خاطراتت را بیرون میکشم
گردو خاک این کتیبه تاریخی
بر چشمانم مینشیند
نه باستان شناسم
نه تاریخ شناس..
ولی این عشق تاریخی ات را
چه خوب میشناسم!!
جور دیگر دیدم
گفتند: کور رنگی داری…!
زیر باران رفتم
گفتند: چترهایت سوراخ است….!
فردا…
بی چتر
در زیر باران
دوباره عاشق خواهم شد…
همین کافی است.
میمانم…
بی هراس تنهایی!!
من و این چاردیواری سکوت شب را خوب میفهمیم
و لالایی پیرزنی
که نغمهی زندگی سر میدهد به وقت طلوع
آن روز که دیگر من هم نباشم؛
آرمیده به آرمان بی فروغ آزادی
در دامان پیرزن؛
جاگیر شدهام
در قامت یک رویا…!!!
متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند، ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که؛
تو را فرو بریزند…!
تا تو را انکار کنند…!
تا از رویت رد شوند…!!!!!!!!
و همچنان حکایت ادامه دارد
عصر یک جمعه دلگیر
وقت لالایی خورشید
نعره چکمه قدرت توی کوچمون که پیچید
شعر من از قلم افتاد
بغض من نمیره از یاد
وقت باز جویی من شد
واسه من شکنجه آزاد
من کلاهی بر نداشتم من فقط ترانه می گم
از شقایق می نویسم،شعر عاشقانه می گم
من کلاهی بر نداشتم
به من آزادی نمیدین
از کدوم واژه می ترسین که برام ابد بریدین
نگاتون شما همیشه پی رنگای سیاهه
شما خورشیدو ندیدین،شما راتون اشتباهه
اما من خورشیدو دارم
تو ترانه هام نوشتم
یا نخوندین نمیدونین یا همینه سرنوشتم
آره من غزل فروشم،غزلما می فروشم
زندگیم فقط همینه که هنوز خونه به دوشم