200464153E - مـراقـبــــ بـاشـیم

 

 

 گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود  
   گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد  
   گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود
   گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند  
   مراقب بعضی یک ها باشیم   
  در حالی که ناچیزند ، همه چیزند . . .

  • 12 فوریه 2013
ادامه مطلب

 

دانایی توانایی به بار می آورد ، و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد . فردوسی

گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است . فردوسی

خرد برترین هدیه الهی است . فردوسی

خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست . فردوسی

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

i love you 055 -

رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان

چقدر سخت است که لبریز باشی از گفتن ؛ ولی …. در هیچ سویت محرمی نباشد … !!!

هیچوقت تنهاییت را به حراج نزار… وقتش که برسه به قیمت میخرند !!

احساس می کنم دارم به خودم و آرزوهام خیانت می کنم.

دچار روزمرگی شدم…

داریم زندگی می کنم و این مایه عذابمه.

به یاده بودنت
شمع می آفروزم درتنهایی
امروز شمع دستم راسوزاند
یاده روزی افتادم که دل سوخته آت شده ام . . .
افسوس

چه هراس انگیز است چراغی برافروختن
در آنجا که جز زشتی هیچ نیست …….
(شهیدعلی شریعتی/ گفت و گوهای تنهایی/ 428)

انسان از همان طرفی که تکیه کرده ، به زمین می خورد.
مراقب تکیه گاهتان باشید .

برنگرد،

که بر نمی گردی تو هیچوقت

نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا

در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت

دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…

دوستت دارم هایت را اینقدر بیهـــوده خرج این و آن نکن
از رونق خواهد افتاد
بی بها میشود
آنجا که باید کسی باور کند ……

  • 25 نوامبر 2011
ادامه مطلب

بی تو , مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جان وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

 

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - بی تو , مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

 

 

  • 8 آگوست 2011
ادامه مطلب

از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ

گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ

به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار

تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدانگهدار

بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم

سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم

من که تو بن بست غربت زخمی از آوار پاییز

فکر چشمای تو بودم با دلی از گریه لبریز

شب عاشقونه ی من چه حروم شد

مهلت بودن با تو چه تموم شد

ندونستم باید از تو می گذشتم

وقتی از غربت چشمات می نوشتم

بنویس مهلت موندن یه نفس بود

سهم من از همه دنیا یه قفس بود

بنویس که خیلی وقته واسه تو گریه نکردم

سر رو شونه هات نذاشتم مثل دستات سرد سردم

  • 28 آوریل 2011
ادامه مطلب