asheganeh94 - برایِ زیستن دو قلب لازم است

برایِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوست‌اش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می‌خواهم
تا انسان را در کنارِ خود حس کنم.

دریاهای چشمِ تو خشکیدنی‌ست
من چشمه‌یی زاینده می‌خواهم.

پستان‌های ات ستاره‌های کوچک است
آن سوی ستاره من انسانی می‌خواهم:

انسانی که مرا بگزیند
انسانی که من او را بگزینم،
انسانی که به دست‌های من نگاه کند
انسانی که به دست‌های اش نگاه کنم،
انسانی در کنارِ من
تا به دست‌های انسان‌ها نگاه کنیم،
انسانی در کنارم، آینه‌یی در کنارم
تا در او بخندم، تا در او بگریم…

خدایان نجات ام نمی‌دادند
پیوندِ تُردِ تو نیز
نجات ام نداد

نه پیوندِ تُردِ تو
نه چشم‌ها و نه پستان‌هایت
نه دست‌هایت

کنارِ من قلب ات آینه‌یی نبود
کنارِ من قلب ات بشری نبود…

  • 14 آوریل 2013
ادامه مطلب

asheganeh92 - دلخوشیها کم نیست

روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
… گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد….

  • 13 آوریل 2013
ادامه مطلب

asheganeh59 - چتر می خواستم چکار

چتر می خواستم چکار

منی که خیس خاطرت بودم

باران بهانه ام بود

دستهایت سقف دلتنگیم شود

-وای باران مرا برد

و تو ندانستی

مرا هراسی از بارش نبود

که آغوشت می خواستم

  • 10 فوریه 2013
ادامه مطلب

asheganeh.ir 16 300x300 - خدایا!

خدایا!
چنان نزدیکی

که نمی توانم ببینمت .

صدای تو هر لحظه با من سخن می گوید ،

اما من آنرا نمی شنوم .

مرا به اعماق درونم ببر

تا شکوه بی پرده جمال تو را بشنوم .

مرا بیاموز

پیوسته تو را بجویم

و همواره به عنوان یگانه پناهم

به تو رو کنم .

  • 14 دسامبر 2012
ادامه مطلب

 

 

asheganeh.ir 14 300x225 -  سادگی!!!

گنجشک میخندید به اینکه چرا من هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم ،
من می گریستم به اینکه حتی گنجشک هم
محبت مرا از سادگی ام میپندارد!!!

 

 

  • 10 دسامبر 2012
ادامه مطلب