gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - من و غروب و جاده ...

دیدم دل ام گرفته

 

هوای گریه دارم

 

تواین غروب غمگین

 

دور از رفیق و یارم

دیدم دل ام گرفته

 

دنیا به این شلوغی

 

این همه آدم اما

 

من کسی رو ندارم

دیدم غروبه اما

 

نه مثل هر غروبی

 

پهنای آسمونو

 

هرگز ندیده بودم

 

از غم به این شلوغی

دیدم که جاده خسته س

 

از این که عمری بسته س

 

اون ام تموم حرفاش

 

یا از هجوم بارون

 

یا از پلی شکسته س

 

اون ام تموم راهاش

 

یا انتها نداره

 

یا در میونه بسته س

من و غروب و جاده

 

رفتیم تا بی نهایت

 

از دست دوری راه

 

یکی نداشت شکایت

گم شدیم از غریبی

 

من و غروب و جاده

 

از بس هوا گرفته

 

از بس که غم زیاده

پر از غبار غم بود

 

هرجا نگاه میکردی

 

کی داشت خبر که یک روز

 

میری که بر نگردی

مسعود فردمنش
  • 28 ژوئن 2011
ادامه مطلب

 

وقتی که ترکم کردی از خود بی تاب شدم …

در خود شکستم من ، از خواب بی خواب شدم …

آخ چی می شد که عشق تو عشقی دروغین نبود … دوست دارم گفتنه تو وعده ای شیرین نبود …

وسوسه های تو نگاهت منو به دامت انداخت … رنگ قشنگه اون چشات کار دل منو ساخت …

آی که جدایی واسه من لحظه آخرم بود … رفتن تو برای من شکست باورم بود …

تو که رفتی ولی عشق میمونه … نفسهام اسم تو رو میخونه … عشق تو توی رگهام میجوشه …

دل من قدر تو رو می دونه … می دونه …

عاشق شذن برای تو بیهوده بود … هوس بود … برای تو عمر وفا کوتاه تر از نفس بود …

میونه عشق های خدا عشق تو شد نصیبم … مگر گناه من چی بود که دادی تو فریبم …

مگر گناه می چی بود ؟

  • 28 آوریل 2011
ادامه مطلب