فیلسوف و شاعر آلمانی

 goethe - سخنان گوته

رفتار هر انسان آیینه ای است که او چهره خود را در آن نشان میدهد. گوته

رویاهای کوچک را آرزو نکن ، زیرا برای تکان دادن قلبت به اندازه کافی قدرت ندارند. گوته

خدایا! چه خوشبختی بالاتر از این ، که هم عاشق و هم معشوق بودن .گوته

دارو بسیار است ، اما تعداد کمی از آنها تاثیر گذارند.گوته

اخلاق را طوفان های روزگار تقویت میکند.گوته

شیفتگی آن است که چشمان زنی را دوست بدارید ،بی آنکه رنگ آنرا بیاد آورید.گوته

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

 نویسنده فرانسوی
 زندگی، مانند جریان آب یک رودخانه است.کریستین بوبن
 شیفته کردن با دوست داشتن فرق دارد .کریستین بوبن
اسراری در این سوی زندگی وجود دارند و اسراری در آن سو. همه جا پُر از اسرار است؛ بهتر آنکه اسرار را پذیرا باشیم و چیزی نپرسیم. کریستین بوبن
 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب
  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

43 - دلتنگی‌های آدمی راباد ترانه‌ای می‌خواند

دلتنگی‌های آدمی را
باد ترانه‌ای می‌خواند
رویاهایش را
آسمان پرستاره نادیده می‌گیرد
و هر دانه برفی
به اشکی نریخته می‌ماند

سکوت
سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق‌های نهان
و شگفتی‌های بر زبان نیامده

در این سکوت
حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
و من

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می‌کنم
که چراغ‌ها و نشانه‌ها را
در ظلمات‌مان
ببیند

گوشی
که صداها و شناسه‌ها را
در بیهوشی‌مان
بشنود

برای تو و خویش، روحی
که این همه را
در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون کشد
و بگذارد
ار آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم

گاه
آنچه ما را به حقیقت می‌رساند
خود از آن عاری است

زیرا
تنها حقیقت است
که رهایی می بخشد

مارگوت بیکل
ترجمه احمد شاملو

  • 4 مارس 2012
ادامه مطلب

آنگاه که غرور کسی را له می کنی….
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی….
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی….
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری…
آنگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی….
آنگاه که خدا را میبینی و بنده ی خدا را نادیده می انگاری….

می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟

  • 17 اکتبر 2011
ادامه مطلب

* سرگذشت *

بر سرِ سرگذشت
چه گذشت
که دیگر از دیارِ ما نگذشت

وعده مگر نبود به گذشت
آنچه که بی التفات بینِ ما گذشت

هزار بار گفتمت
که نرو
به رهِ نادیده ی عقل
بی نگاه سر به زیر کردی و
رفتی به سوی سرگذشت

حال بی خیال
بیا!
گذشت آنچه که بینِ ما گذشت!

  • 17 سپتامبر 2011
ادامه مطلب