نویسنده و فیلسوف بلژیکی

 gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخنان موریس مترلینگ

به یاد داشته باشید که شادمانی به اندازه ی غم و غصه واگیردار است. نخستین وظیفه ی افراد شاد این است که دیگران را از شادمانی خود آگاه سازند.موریس مترلینگ

روح ما با این افکار پست و اندیشه های که از حدود معده و شهوت تجاوز نمیکند،آیا اگر از بین برود بهتر نیست!؟ موریس مترلینگ

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 9 جولای 2012
ادامه مطلب

نویسنده و اندیشمند فرانسوی – سوئیسی 

انسان آزاد آفریده شده است اما همیشه در زنجیری است که خود بافته است. ژان ژاک روسو

افراد سست اراده همیشه منتظر معجزه ها و رویدادهای شگفت انگیزند اما افراد قوی ، خود آفریننده معجزه ها و رویدادهای شگفت انگیزند. ژان ژاک روسو

سعی کنید همانگونه باشید که می خواهید دیگران شما را (آنگونه) ببینند .ژان ژاک روسو

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب
ghorobe - من و غروب و جاده ...

دیدم دل ام گرفته

 

هوای گریه دارم

 

تواین غروب غمگین

 

دور از رفیق و یارم

دیدم دل ام گرفته

 

دنیا به این شلوغی

 

این همه آدم اما

 

من کسی رو ندارم

دیدم غروبه اما

 

نه مثل هر غروبی

 

پهنای آسمونو

 

هرگز ندیده بودم

 

از غم به این شلوغی

دیدم که جاده خسته س

 

از این که عمری بسته س

 

اون ام تموم حرفاش

 

یا از هجوم بارون

 

یا از پلی شکسته س

 

اون ام تموم راهاش

 

یا انتها نداره

 

یا در میونه بسته س

من و غروب و جاده

 

رفتیم تا بی نهایت

 

از دست دوری راه

 

یکی نداشت شکایت

گم شدیم از غریبی

 

من و غروب و جاده

 

از بس هوا گرفته

 

از بس که غم زیاده

پر از غبار غم بود

 

هرجا نگاه میکردی

 

کی داشت خبر که یک روز

 

میری که بر نگردی

مسعود فردمنش
  • 28 ژوئن 2011
ادامه مطلب

99910336704185384942 - شعرهای عاشقانه خاطره حیدری زاده

 

مثه خوابی…مثه رویا
مثه آرامش دریا
مثه آسمون آبی
آرومی وقتی که خوابی
مثه پروانه نجیبی
تو یه رویای عجیبی
مثه یاسای تو باغچه
مثه آینه تو تاغچه
مثه چشمه ی زلالی
انگاری خواب و خیالی.
.
.
.
بی تو من موندم و رویا
خسته از تموم دنیا
یه دل تنگ شکسته
دو تا چشم خیس خسته
روزا تب دار شبا بیدار
یه تن خسته بیمار
مثه یه مرده سر دار
از خودم از همه بیزار
له له لحظه دیدار
بینمون دیوارو دیوار

 

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - شعرهای عاشقانه خاطره حیدری زاده

من حسودی میکنم

به تموم چشمایی که یه روزی تو رو میببینن

از تو باغچه نگاهت گلای نرگس میچینن

به همون تکه زمینی که قدمهاتو میذاری

به تموم دستهایی که دستتو یه روز میگیرن

به گلای نرگسی که عطر و بوی تو رو دارن

به بال فرشته هایی که زیر پاهات میذارن

به همون لحظه نابی که بالاخره میآیی

نازنینم نازنینم تو کدوم جمعه میآیی

 

 

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - شعرهای عاشقانه خاطره حیدری زاده

 

  • 3 می 2011
ادامه مطلب

در بیمارستانی دو مرد در یک اتاق بستری بودند.  مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی بعد از ظهرها یک ساعت رو تخت می نشست تا مایعات داخل ریه اش خارج شود . اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت . آن دو ساعتها در مورد همسر ، خانواده‪هایشان ، شغل ، تفریحات و خاطرات دوران سربازی صحبت می کردند . بعد از ظهرها مرد اول رو  تخت می نشست  و روی خود را به پنجره می کرد و هر آنچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد . در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد.

او با این کار جان تازه ای می گرفت ، چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت.

27716617770665616928 - امید ...

  • 23 آوریل 2011
ادامه مطلب