gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - مسافرخسته ی من

مسافرخسته ی من بار سفررو بسته بود

تو خلوت آیینه ها به انتظار نشسته بود

می خواست که ازاینجا بره اما نمی دونست چرا

دلش پرازگلایه بودولی نمی دونست چرا

دفتر خاطراتشو توتاقچه جاگذاشت ورفت

عکسای یادگاریشو برای ماگذاشت ورفت

دل که به جاده می سپرد کسی اونوصدا نکرد

نگاه  عاشقونه  ای  برای  اون دعا  نکرد

حالا دیگه تو غربتش ستاره  سر نمی زنه

تولحظه های بی کسیش پرنده پرنمی زنه

با کوله بار خستگی تو جاده های خاطره

مسافرخسته ی من یه عمره که مسافره

 

 

  • 31 می 2011
ادامه مطلب