ZARTOSHT - سخنان زرتشت

کسی که بر قلب خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد. زرتشت

رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری که دیگران با تو رفتار کنند.زرتشت

آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر .زرتشت

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 8 جولای 2012
ادامه مطلب

 

اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ . بزرگمهر

به بسیار گفتن آبروی خود مبر.بزرگمهر

دوستان برای شکار دشمنان چون تیر و کمان اند.بزرگمهر

ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد . بزرگمهر

آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد . بزرگمهر

فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم .  بزرگمهر

برترین دانش ها یزدان پرستی است .  بزرگمهر

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

 

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب

 

1241990856 afson - سخنان ارد بزرگ

آدمیانی مانند گل های لاله ، زندگی کوتاه در هستی  و نقشی ماندگار در اندیشه ما دارند . ارد بزرگ

نادانی و پستی یک نفر در گذشته ، نمی تواند میدان انتقام از خاندان او باشد .  ارد بزرگ

رازها در هنگامه شادی و بازی آدمی است . نکته فراموش شده جهان اندیشه ، تعریف درست این حالت هاست .   ارد بزرگ

بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

 

  • 7 جولای 2012
ادامه مطلب

ClickHandler.ashx?ru=http%3a%2f%2fforum.patoghu.com%2fbi del u71112 albums1061 13257.jpg&ld=20111102&ap=8&app=1&c=babylon2.hp.row&s=babylon2&coi=372380&cop=main title&ep=8&euip=217.218.56 - احساس

بسترم

صدف خالی یک تنهایی است

و تو چون مروارید

گردن آویز کسان دگری

  • 2 نوامبر 2011
ادامه مطلب

30811740 6fc8628217 300x225 - ازهمه کس بریده ام تا به خدا رسیده ام

 

ازهمه کس بریده ام تا به خدا رسیده ام
مهربشر نمی خرم رحمت حق چودیده ام

نازترین نیا زها ، بودن با نیا ز بود
من به اله بی نیاز با دل خود رسیده ام

شاکرلطف حق منم، تا که به خدمتی رسم
اوکه جوازعالم است من به کجا رسیده ام

مکتب ومدرسه ترا ، پیرمغان ز او ترا
من که زجام این جهان به منتهی رسیده ام

من چه غرورکرده ام؟ریشه دوانده دردلم
خود ارنی ولن تری زگوش اورسیده ام

قامت بی ساز دلم در قلمت حصار شد
ای شه بی حصرونفر تا نگهت رسیده ام

مرشد حق من تویی،واسطه را من چکنم
موج طراوتم دهی من به جرس رسیده ام

گله بی رقیب را ، حمله گرگ ومیش را
من چه نهایتش دهم تا به خمت رسیده ام

کس نشمردمرحمت،روح جهانی ای حمد
ازکه سراغ گیرمت،من به خودت رسیده ام

من به تمنای تو دل تا به هوس کشیده ام
دست به دست من بده تا به حذررسیده ام

رمز سماع در رگم ، شوق چکیده ازکفم
تا به جهان سبز تو با عظمت رسیده ام

راه خطا تو بسته ای ،عین شراب بر لبم
از همه کوزه ها پرم تا به لبت رسیده ام

نقل به کام گشته ام ،مهره نشانه گشته ام
تا که به کوی بی کسان بینفسم رسیده ام

پاک کن این رنگ سیه،جلوه کن ای مرشد ومه
من که در این سوز گنه به اصفیا رسیده ام

تا به کی ازخصم درون،دود به ریش دل کنم
من که به ساحت نظر به لطف حق رسیده ام

  • 16 سپتامبر 2011
ادامه مطلب