gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - سخنان مارک تواین

زندگی بی نهایت شادتر بود اگر در 80 سالگی به دنیا می آمدیم و به تدریج به 18 سالگی می رسیدیم. مارک تواین

بزرگان به کارهای کوچک و بی اهمیت بسیار زود رسیدگی می کنند. مارک تواین

کار یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش باشید و بازی یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش نباشید. مارک تواین

 بقیه در ادامــــــــــه مـــــــطــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــب

  • 9 جولای 2012
ادامه مطلب

30811740 6fc8628217 300x225 - ازهمه کس بریده ام تا به خدا رسیده ام

 

ازهمه کس بریده ام تا به خدا رسیده ام
مهربشر نمی خرم رحمت حق چودیده ام

نازترین نیا زها ، بودن با نیا ز بود
من به اله بی نیاز با دل خود رسیده ام

شاکرلطف حق منم، تا که به خدمتی رسم
اوکه جوازعالم است من به کجا رسیده ام

مکتب ومدرسه ترا ، پیرمغان ز او ترا
من که زجام این جهان به منتهی رسیده ام

من چه غرورکرده ام؟ریشه دوانده دردلم
خود ارنی ولن تری زگوش اورسیده ام

قامت بی ساز دلم در قلمت حصار شد
ای شه بی حصرونفر تا نگهت رسیده ام

مرشد حق من تویی،واسطه را من چکنم
موج طراوتم دهی من به جرس رسیده ام

گله بی رقیب را ، حمله گرگ ومیش را
من چه نهایتش دهم تا به خمت رسیده ام

کس نشمردمرحمت،روح جهانی ای حمد
ازکه سراغ گیرمت،من به خودت رسیده ام

من به تمنای تو دل تا به هوس کشیده ام
دست به دست من بده تا به حذررسیده ام

رمز سماع در رگم ، شوق چکیده ازکفم
تا به جهان سبز تو با عظمت رسیده ام

راه خطا تو بسته ای ،عین شراب بر لبم
از همه کوزه ها پرم تا به لبت رسیده ام

نقل به کام گشته ام ،مهره نشانه گشته ام
تا که به کوی بی کسان بینفسم رسیده ام

پاک کن این رنگ سیه،جلوه کن ای مرشد ومه
من که در این سوز گنه به اصفیا رسیده ام

تا به کی ازخصم درون،دود به ریش دل کنم
من که به ساحت نظر به لطف حق رسیده ام

  • 16 سپتامبر 2011
ادامه مطلب

03797783955563869618 - داستان صفر و بینهایت - دکتر علی شریعتی

 

یک ٬ جلوش تا بینهایت صفرها!

کی بود
یکی نبود
غیر از خدا
هیچ چی نبود
هیچ کی نبود
خدا تنهابود
خدا مهربان بود
خدا بینا بود
خدا دوستدار زیبایی بود
خدا دوستدار شایستگی بود
خدا از سکوت بدش می آمد
خدا از سکون بدش می آمد
خدا از پوچی بدش می آمد
خدا از نیستی بدش می آمد

خدا آفریننده بود
مگر می شود که نیافریند؟
ناگهان ابرها را آفرید
در فضای نیستی رها کرد
ابرهایی از ذره ها
هر ذره
منظومه ای کوچک ٬ نامش : اتم
آفتابی در میان
و پیرامونش ٬ ستاره ای ٬ ستاره هایی ٬ پروانه وار ٬ در گردش
( کعبه ای ٬ برگردش ٬ پرستندگان ٬ در طواف

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - داستان صفر و بینهایت - دکتر علی شریعتی

 

  • 12 می 2011
ادامه مطلب

22015377907575433587 - ازهمه کس بریده ام تا به خدا رسیده ام

 

ازهمه کس بریده ام تا به خدا رسیده ام

مهربشر نمی خرم رحمت حق چودیده ام

نازترین نیا زها ، بودن با نیاز بود

من به اله بی نیاز با دل خود رسیده ام

شاکرلطف حق منم، تا که به خدمتی رسم

اوکه جوازعالم است من به کجا رسیده ام

مکتب ومدرسه ترا ، پیرمغان ز او ترا

من که زجام این جهان به منتهی رسیده ام

من چه غرورکرده ام؟ریشه دوانده دردلم

خود ارنی ولن تری زگوش اورسیده ام

قامت بی ساز دلم در قلمت حصار شد

ای شه بی حصرونفر تا نگهت رسیده ام

مرشد حق من تویی،واسطه را من چکنم

موج طراوتم دهی من به جرس رسیده ام

گله بی رقیب را ، حمله گرگ ومیش را

من چه نهایتش دهم تا به خمت رسیده ام

کس نشمردمرحمت،روح جهانی ای حمد

ازکه سراغ گیرمت،من به خودت رسیده ام

من به تمنای تو دل تا به هوس کشیده ام

دست به دست من بده تا به حذررسیده ام

رمز سماع در رگم ، شوق چکیده ازکفم

تا به جهان سبز تو با عظمت رسیده ام

راه خطا تو بسته ای ،عین شراب بر لبم

از همه کوزه ها پرم تا به لبت رسیده ام

نقل به کام گشته ام ،مهره نشانه گشته ام

تا که به کوی بی کسان بینفسم رسیده ام

پاک کن این رنگ سیه،جلوه کن ای مرشد ومه

من که در این سوز گنه به اصفیا رسیده ام

تا به کی ازخصم درون،دود به ریش دل کنم

من که به ساحت نظر به لطف حق رسیده ام

  • 1 می 2011
ادامه مطلب

کنار هر قطره اشکم
هزار خاطره دفنه
اینقدر خاطره داریم
که گویی قد یک قرنه

گلو می سوزه از عشقت
عشقی که مثل زَهره
ولی بی عشق تو هردم
خنده با لبهای من قهره

درسته با منی اما
به این بودن نیازارم
تو که حتی با چشماتم
نمیگی آه دوستت دارم

اگه گفتی دوستت دارم
فقط بازی لبهات بود
وگرنه رنگ خودخواهی
نشسته توی چشمات بود

هر چی عشقه توی دنیا
من می خواستم مال ما شه
اما تو هیچوقت نذاشتی
بینمون غصه نباشه

فکر می کردم با یه بوسه
با تو همخونه می مونم
نمی دونستم نمیشه
آخه بی تو نمی تونم

گله می کنم من از تو
از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو که هیچوقت نمی فهمی

گله می کنم من از تو
از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو که هیچوقت نمی فهمی

چشام همزاد اشک و خون
دلم همسایه آهه
زمونه گرگ و عشق تو
شبیه مکر روباهه

شدم چوپان ساده لوح
کنار گلّه احساس
چه رسمی داره این گلّه
سر چنگال گرگ دعواس

تو اینقدر خواستنی هستی
که این گلّه نمی فهمه
اگه لبخند به لب داری
دلت از سنگ و بی رحمه

ببخش خوبم اگه این عشق
حیله تورو رو کرد
نفرین به دل ساده
که به چنگال تو خو کرد

هر چی عشقه توی دنیا
من می خواستم مال ما شه
اما تو هیچوقت نذاشتی
بینمون غصه نباشه

فکر می کردم با یه بوسه
با تو همخونه می مونم
نمی دونستم نمیشه
آخه بی تو نمی تونم

گله می کنم من از تو
از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو که هیچوقت نمی فهمی

گله می کنم من از تو
از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو که هیچوقت نمی فهمی

هر چی عشقه توی دنیا
من می خواستم مال ما شه
اما تو هیچوقت نذاشتی
بینمون غصه نباشه

فکر می کردم با یه بوسه
با تو همخونه می مونم
نمی دونستم نمیشه
آخه بی تو نمی تونم

گله می کنم من از تو
از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو که هیچوقت نمی فهمی

گله می کنم من از تو
از تو که اینهمه بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت
تو که هیچوقت نمی فهمی

هر چی عشقه توی دنیا …

  • 26 آوریل 2011
ادامه مطلب