رنگ مهتاب نبود ….
رنگ شب بود و سکوت …
که گره های ترک خورده ی عشق …..
روی تابوت زمان نقش شدند
من نتوانستم که گره ها را باز کنم
چون مرا در قفس دیگری از عشق بینداخت به دام
و تو آزاد و رها ، در تپش پنجره ها غرق شدی ، رنگ تقصیر نداشت
دست خلاق هنرمند جهان قصه ی ما را روی یک بام کشید
به این پست چند ستاره میدهید ؟ رای بدید
[کل: 0 میانگین: 0]