asheganeh.ir 35 - حکایتی زیبا...

حکایتی زیبا…

پادشاهی در زمستان به یکی ازنگهبانان گفت : سردت نیست؟
گفت : عادت دارم
گفت : می گویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد .
صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار نوشته بود :

به سرما عادت داشتم اما وعـده لباس گرمت مرا ویــران کرد….

به این پست چند ستاره میدهید ؟ رای بدید
[کل: 3 میانگین: 5]
موضوع: حکایت
  • 23 دسامبر 2012
مطالب مشابه
دیدگاه بگذارید 0