بی خیال تمام هیاهوی اطراف
بر ساحل زندگی قدم می زنم
بی خیال فکر تو
دنیای خود را نقاشی می کنم
بی خیال تمام آنچه باید باشد
نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم
بی خیال همه رفت ها
به داشته های خود دل می بندم
اما
بگذار قدم بزنم…
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی
این روزها…
غروب عشق برای من
حیات دوباره خورشید
در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!
نسیم دریا بر لبانم می نشیند
با خود می اندیشم
گویا
عشق در همین حوالی ست…
و باز می گویم
شاید
تا غروب عشق
نیمروزی باقی ست…
به این پست چند ستاره میدهید ؟ رای بدید
[کل: 0 میانگین: 0]
موضوع:
متن عاشقانه
سلام رفیق گلم کجوی دلم یه ذره شده براد اگه هسی حتی یه کلمه برام برفس
بسیار زیبا بود لذت بردم لطفا از وبلاگ ماهم دیدن کنید مرسی