400x378 - دلم گرفته ای خدا

دلم گرفته ای خدا مگه نیستی اون بالا

خیلی دلم پر ازت  از قدیما تا حالا

مگه نگفتی هرکی درد داره بیاد به من بگه ؟؟

پر غصه ست قلب من آخه نمی بینی چرا ؟؟

 

دار و ندارم رو دادم به پای هرکی که اومد تو قلب من

ولی پشت پا زدند اونایی که یه روز بودند دور و برم

 

نفس نفس میزنمو تو دل غصه ها میرم

از روی بی کسی همش دل به غریبه میدم

خدا دستامو بگیر که دیگه طاقت ندارم

تو که همیشه با منی

کسی رو جز تو  ندارم

دار و ندارم رو دادم به پای هرکی که اومد تو قلب من

ولی پشت پا زدند اونایی که یه روز بودند دور و برم

  • 22 آگوست 2011
ادامه مطلب

30rxx1x - به نام انكه گلهاي عبادت را درميان عاشقان شيدا كرد

نام انکه گلهای عبادت را درمیان عاشقان شیدا کرد

وقتی قایق کوچکه زند گیم در دریای پر تلاطم هستی غرق شدوقتی

روزگار تقدیر خوش زندگیم را ناخوشایند کرد ورق زندگی

برگشتوسرنوشت من طور دیگری رقم خورد. کدامین کتابهای نهفته دل

رابازگو کنم که حتی قابل تصور نیست روزگارمی گذردوخزان عمرروز

رنگ بیشتری به خود میگیرد وبرگهای زرد نا رنجی در زیردرخت

زندگیم میریزد وبا صدای پای هر رهگذرخش خش برگهای خشک وتازه

فهمیدم که دوست داشتن به ظاهردوست داشتن است دربا طن(دل)اتش

است که خا نه دل رامی سوزاند. وقتی برای اولین بار صدای شکستن قلبم

را شنیدم وقتی احساسا تم رازیر پا حس کردم وقتی زیر سوال رفتن

شخصیتم را مشاهده کردم تازه فهمیدم، تا به حال کلبه دستی بو دم که با

همهان دستاهایش صفحه ی خوش زندگیم را ورق زد گذشت وگذشت تا

فر سنگها گذشت واز اصل خو د جا ما ندم انقدر تنها شدم که که وقتی که

سایه ای همیشه دنبال خو دم می دیدم حال دگر نیست.حالا من ما نده ام یک

دنیا غربت ،غر بتی که تازه با دنیایکه ابتدایش تنهاییی مطلق است

وانتهایش نیستی مطلق حالا من ما نده ام و یک اتاق تا ریک پنجره ای به

سوی باغچه ای که  همه با من بیگا نه اند!

تو ئی که اگر امدنت دیر شود       تو ئی که اگر امد نت قصه ی پو چی باشد

((من تو را ای همه ی خوب تا دم مرگ نخو اهم بخشید))

  • 28 ژوئن 2011
ادامه مطلب
20004197236817435903 - تو نیستی که بیبینی ...
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست

چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

هنوز پنجره باز است

تو از بلندی ایوان به باغ می نگری

درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها

به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر

به آن نگاه پر از آفتاب می نگرند

تمام گنجشکان

که درنبودن تو

مرا به باد ملامت گرفته اند

ترا به نام صدا می کنند

هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج

کنار باغچه

زیر درخت ها لب حوض

درون آینه پاک آب می نگرند

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است

طنین شعر تو نگاه تو درترانه من

تو نیستی که ببینی چگونه می گردد

نسیم روح تو در باغ بی جوانه من

چه نیمه شب ها کز پاره های ابر سپید

به روی لوح سپهر

ترا چنانکه دلم خواسته است ساخته ام

چه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگر

هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر

به چشم همزدنی

میان آن همه صورت ترا شناخته ام

به خواب می ماند

تنها به خواب می ماند

چراغ ، آینه ، دیوار بی تو غمگینند

تو نیستی که ببینی

چگونه با دیوار

به مهربانی یک دوست از تو می گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار

جواب می شنوم

تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو

به روی هرچه دراین خانه ست

غبار سربی اندوه بال گسترده است

تو نیستی که ببینی دل رمیده من

بجز تو یاد همه چیز را رهاکرده است

غروب های غریب

در این رواق نیاز

پرنده ساکت و غمگین

ستاره بیمار است

دو چشم خسته من

در این امید عبث

دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است

تو نیستی که ببینی …

فریدون مشیری

 

  • 11 ژوئن 2011
ادامه مطلب

Kissed by a Rose by Tyrsyth - اگر.........

اگر دلهایمان بسادگی شکستنی است اگر عشق هایمان همه بر باد رفتی است 

اگر دیوارهای اعتمادمان سست و ترد و خرد شدنی است

اگر دوستی هایمان از پیش گنگ و مبهم و نماندنی است

گله ای نیست

اگر از ریزش قطره اشکی ، جنس سخت وجودمان نرم می گردد

اگر از حرارت تند عشقی سخت و لعاب دار میشویم

اگر از هر زمین خوردنی خرد و ریز و دوباره خاک میگردیم

و آنگاه که خاک شدیم بسادگی گرفتار بادهای نیستی می شویم

باز هم گله ای نیست

از خاکیم و خاک را نیز جز این

سرنوشتی نیست…..

 

 

 

  • 28 می 2011
ادامه مطلب