حالا که آمدهای
هی دست و دلم را نلرزان و
هی دلواپسم نکن
اگر نمیمانی
بیابانهای بیباران
منتظرم هستند
حالا که آمدهای
همان پیراهنت را بپوش
همان پیراهن آبی گلدار
با همان بهار
که مرا پانزده سال جوانتر میکند
حالا که آمدهای
خداحافظ
ای همهی شبهایی که با هم گریه کردهایم
به این پست چند ستاره میدهید ؟ رای بدید
[کل: 0 میانگین: 0]