بی تو من چیستم؟ ابر اندوه… بی تو برگ پاییزم در پنجه ی باد بی تو اشکم… دردم… آهم… آشیان برده ز یاد مرغ درمانده به شب گمراهم بی تو خاکستر سردم خاموش… نتپد دیگر در سینه ی من دل با شوق… نه مرا بر لب بانگ شادی نه خروش… با تو چون سرو استوارم از باد … همچو قاصدکان رقصانم…شاد با تو خورشید،نورش را می تاباند تا آن سوی تاریکی ها با تو آن غنچه ی سرمست… آن آواز خوش بلبلکان می شوم. آری بی تو هیچ و با تو من،من می شوم. دوستت دارم با همه وجودم